معرفى كند. آنگاه مردى آمد و گفت. . . من شما را دربارهاش خبر مىدهم. همانا صاحب نقب از شما سه تقاضا دارد: اسم او را در نامه به خليفه ننويسيد، چيزى به او اختصاص ندهيد و نپرسيد كه ازچه طايفهاى است. گفت: اين تقاضاها را پذيرفتم. گفت: او منم. پس از آن مسلمة هر وقت كه نمازمىخواند مىگفت: پروردگارا مرا با صاحب نقب محشور گردان. [1]
اين نمونهاى از كار لشكريان اسلام است كه در كارشان اخلاص مىورزند و براى كسب رضايت خداوند، جان خويش را فدا مىكنند.
ويژگى دهم: راز دارى
عادت فرماندهان بر اين جارى است كه پيش از آغاز هر نبردى اذهان را آماده مىكنند. اما اسرار جنگ را بر مردم مىپوشانند و براى دستيابى به اسرارى هرچه بيشتر از دشمن، تلاش مىكنند. بنابر اين پيروزى يا شكست فرماندهان به ميزان شناخت آنان دربارۀ آمادگىهاى نيروى دشمن و نيز ميزان حفظ اسرار نيروهاى خودى بستگى دارد.
رسول خدا (ص) بر اهميّت حفظ اسرار بهخوبى آگاه بود، و آن را در بيشتر جنگها حتى از نزديكترين افرادش پنهان مىداشت و در هيچ جنگى، جز تبوك [2]، مقصدش را براى كسى روشن نساخت؛ كه آن هم به مقتضاى مشقت و سنگينى كار و دور بودن تبوك از مدينه بود.
پيش از جنگ خندق كه مشركان ده هزار جنگجو را، بجز يهود، براى تهاجم به مدينه بسيج كردند، رسول خدا (ص) از طريق مردان اطّلاعاتىاش در مكّه و قبايل عرب، از
[1] -ر. ك: ابن قتيبة الدينورى، المختار من كتاب عيون الاخبار، گزيدۀ احمد عبدالعليم البردونى، مراجعه اسماعيل مرزوق، الادارة العامه للثقافه، الجمهورية العربية المتحدة،1960، ص 57.
[2]- تبوك: به فتح، سپس ضم، واو ساكن و كاف: جايى است ميان وادى القرى و شام، رسول خدا (ص) در سال نهمهجرى راهى تبوك در سرزمين شام شد، و اين آخرين غزوهاش بود، تا باروم و عاملش و لخم و جذام بجنگد. در آنجا متوجّه شد كه نيروهاى دشمن پراكنده شدهاند و مكرشان خنثى شده است. رسول خدا (ص) چند روزى در تبوك ماند و با ساكنانش مصالحه كرد. ميان تبوك تا مدينه دوازده منزل راه است. ابن عُريض يهودى ديوار چاه تبوك را به دستور عمر سنگ چينى كرد، زيرا مرتب ريزش مىكرد. (ر. ك: حموى، معجم البلدان، دار صادر، بيروت، ج 2، ص 14-15.)