نام کتاب : سيره اخلاقى معصومين نویسنده : الهامى نيا، على اصغر جلد : 1 صفحه : 120
شيخ صدوق نقل كرده است كه امام صادق (ع) روزى سراغ يكى از شيعيان را گرفت. گفتند بيمار است. امام به عيادت او رفت و كنار بسترش نشست و فرمود: «به خدا اميد داشته باش!» مرد گفت: «نگران دخترانم هستم كه پس از من سرپرستى ندارند.» امام فرمود: «دخترانت را به همان خدايى واگذار كن كه اميد دارى گناهانت را بيامرزد و حسنات تو را افزون كند.» «1» حريز بن عبداللَّه مىگويد: گروهى از طايفه جهنيه ميهمان امام صادق (ع) شدند. چون وقت رفتن فرا رسيد، امام زاد و توشه راه و عطايايى به آنان بخشيد؛ ولى به خدمتگزارانش فرمود: «از آنان كناره بگيريد و كمكشان نكنيد.» ميهمانان بار خود را بستند و آماده رفتن شدند، براى وداع خدمت امام رسيدند و عرض كردند: «اى پسر پيامبر! بسيار نيكو ميهماندارى كردى؛ ولى چرا به خدمتگزارانت دستور دادى ما را كمك نكنند؟» امام پاسخ داد: «ما اهل بيتى هستيم كه هيچ گاه ميهمان را براى رفتن يارى نمىرسانيم.»! «2» ج- روياروى مخالفان دامنه خوش خلقى و حسن سلوك اهل بيت (ع) چنان گسترده بود كه مخالفان اسلام را نيز در بر مىگرفت؛ زيرا از قرآن چنين آموخته بودند: ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ و عَدَ وَةٌ كَأَنَّهُو وَلِىٌّ حَمِيمٌ (فصلت: 34) بدى را با نيكى پاسخ بده كه ناگاه همان كسى كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى صميمى است!
نام کتاب : سيره اخلاقى معصومين نویسنده : الهامى نيا، على اصغر جلد : 1 صفحه : 120