نام کتاب : سيره اخلاقى معصومين نویسنده : الهامى نيا، على اصغر جلد : 1 صفحه : 121
بسيارى از دشمنان اهل بيت در برابر اين خصلت اخلاقى زانو مىزدند و از بغض و كينه دست مىشستند و به موافق تبديل مىشدند و چنين معجزهاى اينك نيز از اين خصلت اخلاقى بر مىآيد و بايد بر قرآن، آفرين گفت كه چنين اصل پايدارى را به پيروان خويش آموخته است. مردى از شام، كه طرفدار امويان بود، به مدينه آمد و با امام حسن مجتبى (ع) رو به رو شد و تا آنجا كه توانست به ايشان ناسزا گفت. وقتى ساكت شد، امام رو به او كرد و پس از سلام، با تبسم فرمود: اى پيرمرد! گمان مىكنم در شهر ما غريبى و در باره ما به اشتباه افتادهاى. هر نيازى دارى، برايت برآورده مىسازيم از خوراك و پوشاك گرفته تا جا و مكان استراحت و غيره و تا در اين شهر هستى، ميهمان ما باش! مرد شامى با مشاهده چنين اخلاقى، با شرمندگى گفت: گواهى مىدهم كه تو شايسته امامتى و خدا نيك مىداند كه رسالتش را به كه بسپارد. تا اين ساعت تو و پدرت على (ع) نزد من از همه مبغوضتر بوديد و اينك كسى نزد من از شما محبوبتر نيست. «1» آوردهاند كه شخصى به حضرت زين العابدين (ع) پرخاش كرد و سخنان ياوه گفت: امام در پاسخ او فرمود: «اگر من آن گونهام كه تو گفتى، از خدا آمرزش مىطلبم و گرنه براى تو آمرزش مىطلبم». مرد شرمنده شد و گفت: فدايت شوم كه پاك و منزهى. پوزش مىطلبم. «2»
نام کتاب : سيره اخلاقى معصومين نویسنده : الهامى نيا، على اصغر جلد : 1 صفحه : 121