بودهاند؛ امّا پس بلوغ مسلمان مىشود و دوباره كافر مىگردد (كشف الغطاء، 418؛
الخلاف، السّلسلة الينابيع الفقهيّة، 31/ 59؛ ارشاد الأذهان، 2/ 188؛ تحرير الوسيلة، 2/ 329).
شرطهاى
ارتداد:
فقهاى
شيعه براى تحقّق ارتداد شرطهايى را معتبر دانستهاند كه بدون آنها كسى را نمىتوان
مرتد دانست:
1.
بلوغ:
بر
سه قسم است: الف. بلوغ نكاح: آن است كه شخص بر زناشويى
توانايى يابد. از اين رو، احتلام فعلى شرط نيست (التبيان، 3/ 116). ب. بلوغ حلم:
مراد آن است كه شخص دچار احتلام گردد.
ج.
بلوغ أشد: در اين باره ميان فقها اختلاف درگرفته است. برخى آن را كمال عقل
دانستهاند (همان، 7/ 292) و برخى، بلوغ رشد شمرده و گفتهاند: بلوغ اشد عبارت از
بلوغ نكاح و رشد است و هنگام آن غالباً هيجده سالگى است (الميزان، 7/ 376).
برخى
ديگر تعريفى ديگر آوردهاند: بلوغ اشد آن است كه انسان از نظر قواى جسمانى به حدّ
كمال برسد و هنگام آن، غالباً هيجده سالگى است (تفسير
نمونه، 16/ 39). بلوغ حلم هنگامى است كه انسان براى ورود بر والدين
مىبايد اذن گيرد. با بلوغ اشد، مرحله كودكى پايان مىپذيرد و تصرّفات مالى با اين
بلوغ روا مىگردد.
2.
عقل:
شيعه
و سنّى بر اين شرط متّفقاند. ارتداد ديوانه و مست پذيرفته نيست؛ زيرا عقل به ويژه
در امور اعتقادى از شرطهاى بنيادى است (تحرير، 2/ 445).
3.
اختيار:
در
برابر اجبار و اضطرار است. شيعيان بر اين شرط اتّفاق نظر دارند.
اگر
كسى را مجبور به كفر كنند و از روى اكراه كفر بگويد، گفتارش لغو و بيهوده شمرده
مىشود (شرايع الاسلام، 4/ 962؛ المبسوط السّلسلة الينابيع الفقهيّة،
31/ 180؛ الخلاف، همان، 31/ 66).
4.
قصد:
كسى
كه سخن كفرآميز بر زبان مىآورد، بايد با قصد و انگيزه و علم به معانى، آنها را به
زبان آورد. اگر در حال خواب، بيهوشى و حتى خشم، كفر بگويد، نمىتوان او را مرتد
دانست (تحرير الوسيلة، 2/ 445).
احكام
ارتداد:
الف.
مجازات بدنى:
فقهاى
اماميّه اگر مرتد، مرد باشد، ميان ارتداد فطرى و ملّى فرق نهادهاند. مردى كه مرتد
فطرى است، به مرگ محكوم مىشود. اگر مرتد ملّى باشد، نخست او را به توبه وا
مىدارند و اگر توبه نكرد،