اشكال مردود است؛ زيرا سود پيوند مردم با عترت، به خود آنان مىرسد
نه به عترت.
پيامبر
6 در حقيقت، نگران مردم بوده است نه خاندان خويش. برخى نيز گفتهاند، اگر مراد
از قربى عترت پيامبر 6 است، با آيه «وَ ما تَسْئَلُهُمْ
عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ» (يوسف/ 104) ناسازگار است (همان). بطلان
اين اشكال نيز بسان اشكال پيش روشن است؛ زيرا مودّت اهل بيت (ع) بنابر نظريّه شيعه
از باب مجاز «اجر» خوانده مىشود و در حقيقت، سودى كه در اين ميان پديد مىآيد
نصيب مردم مىشود نه عترت. علاوه آنكه آيه بنابر اين نظر، مدنى است و مسلمانان
مدينه به عصمت پيامبر 6 معتقد بودند و چنين اتّهامهايى را در حقّ پيامبر 6 به
هيچ روى وارد نمىدانستند. وانگهى، اگر بتوان اين اتّهام را محتمل دانست، بايد در
بسيارى آيات ديگر نيز آن را ملحوظ داشت؛ همانند آنجا كه قرآن اطاعت مطلق از پيامبر
6 را واجب مىداند (آل عمران/ 32 و 132؛ مائده/ 92 و ...) و همچنين است آيه خمس
(انفال/ 40) و ازدواجهاى پيامبر 6.
دوستى
ذوى القربى در اين آيه، عبارت است از قبول ولايت و رهبرى امامان معصوم (ع) كه
رهبرى پيامبر و ولايت الهى را تداوم مىبخشد. اين امر همانند قبول نبوّت، مايه
سعادت انسانها است و سود آن به پيروان اسلام مىرسد نه كسانى كه مسلمانان از آنان
پيروى مىكنند (تفسير نمونه، 2/ 406).
روايات:
روايات
فراوانى از طريق شيعه و سنّى نقل شدهاند كه بر درستى نظريّه شيعه گواهى مىدهند،
از جمله:
الف.
گفتهاند
كه چون آيه مودّت نازل شد، از پيامبر 6 پرسيدند: «يا رسول اللَّه! خويشاوندان تو
كيانند كه مودّت آنان بر ما واجب است؟» فرمود: «على و فاطمه و دو فرزند آنان.» و
اين پاسخ را سه بار بر زبان آورد (احقاق الحق، 3/ 2؛ تفسير قرطبى،
8/ 5843 به نقل از تفسير نمونه/ 20/ 410).
ب.
چون
علىّ بن الحسين (ع) را به اسارت بر دروازه دمشق آوردند، مردى شامى گفت: «خداى را
سپاس كه شما را كشت و از ريشه بركند!» حضرت بدو فرمود: