كلمه
«وحى» معانى متعدّدى دارد؛ همانند اشارت، كتابت، رساله، پيام، سخن رازناك، شتاب،
اعلام در خفا و كلام يا نوشتهاى كه به ديگران القاء مىكنند (اقرب الموارد، 3/ 432؛ لسان العرب، 15/ 382- 379). وحى در
اصطلاح سخن گفتن خداوند با پيامبران را گويند. قرآن نيز وحى را بدين معنا آورده
است (نساء/ 163؛ اعراف/ 117 و 160؛ يونس/ 2؛ يوسف/ 3). آيات قرآنى گاه براى غير
پيامبران نيز از تعبير «وحى» بهره بردهاند (قصص/ 68) و حتى گاه از وحى به جمادات
سخن گفتهاند (زلزال/ 4). اين معناى وحى با معناى نخست متفاوت است. معناى مشترك در
همه كاربردهاى قرآنى، هدايت و راهنمايى پنهانى است.
وحى
براى هر موجودى مناسب با همو تحقّق مىپذيرد و براى انسان، عبارت است از سخن گفتن خداوند
با پيامبران خويش (نساء/ 163). مسئله مهم درباره وحى آن است كه چگونه پيامبران- كه
همانند همنوعان خويش، انساناند- مىتوانند با آفريدگار خويش چنين ارتباطى برقرار
سازند. بسيارى از مردم، امكان تماس مخلوق با خالق را بسيار شگفت و ناممكن
مىانگارند (يونس/ 2). راه يافتن به حقيقت وحى تنها در پرتو آنچه پيامبران
گفتهاند، ميسّر است. با اين حال، براى ايمان آوردن به دستاورد آسمانى پيامبران،
بازشناختن حقيقت وحى ضرورى نيست (نبوّت/ 77). شرط ايمان به وحى، تديّن است و براى
باور كردن آنچه پيامبران به عنوان وحى بازگفتهاند، تنها روا دانستن آن و ممكن
شمردن صحّت ادّعاى پيامبران كافى است. از كلام پيامبران برمىآيد كه وحى، گشوده
شدن پنجرهاى به سوى عالم غيب و رسيدن به معانى آسمانى و الهى است. اختيار وحى به
دست خداوند است؛ چونان كه گاه بى آنكه پيامبران انتظار بكشند، درمىرسد (قصص/ 86).