خود را نمىبيند و تنها ديگران را زير ذرهبين نقد مىگيرد. بر مردم
سخت مىگيرد؛ ولى خود را پاك مىبيند و از پليدىهاى خويش درمىگذرد. امام على (ع)
از اين صفت منافقان ياد مىكند و مىفرمايد: «منافق از خويشتن در مىگذرد و به
مردم طعن مىزند.» (غرر الحكم،
2/ 109؛ دانشنامه امام على، 4/ 408- 398)
***
منشأ دين
از
موضوعات مهمّ فلسفه دين و حوزه دين پژوهى است. درباره منشأ دين چند پرسش بنيادى
مطرح است: يكى آنكه دين از كجا سرچشمه گرفته است، و دوم، علّت ديندارى انسان چيست.
درباره مسئله نخست، علماى دينى بر آناند كه دين پديدهاى است بيرون از وجود انسان
و منشأ آن، خداوند و وحى آسمانى است (دينشناسى، 38). بنابر جهان بينى اسلامى، براى فهم منشأ دين، سه مقدّمه لازم
است: 1. خداوند، انسان را بيهوده نيافريده و هدف او تكامل انسان است؛ 2. تكامل
انسان در ديندارى است؛ 3. خداوند- بنابر قاعده لطف (قاعده لطف)- راه تكامل را بر
او پوشيده نمىدارد. از اين سه مقدمه برمىآيد كه خداوند انسان را از دين بهرهمند
مىسازد و به عبارتى ديگر، منشأ دين، خداوند است. او بر اساس حكمت، عدالت و رحمت و
از گذر وحى، حقايق دينى را به انسان مىرساند تا او را به كمال راستين راه نمايد (انتظار بشر از دين، 26).
پاسخ
به مسئله دوم را در دو عرصه بايد پى جست: 1. اعتقادى: بنابر آيات قرآنى و روايات اسلامى، علّت دينگرايى انسان، فطرت و
خرد او است (نهج البلاغه، خ 1).
2.
عملى: انسان در عمل دينى، در پى رضاى خداوند است و خوشنودى پروردگار خويش
را مىجويد. از آموزههاى اسلامى برمىآيد كه عوامل روانى، اقتصادى و اجتماعى علّت
اصلى گرايش انسان به دين نيستند؛ بلكه اينها زمينهساز- يا علل معدّه- به شمار
مىروند. خداوند، افزون بر هدايت فطرى، حسّى و عقلى، براى سعادت انسان هدايت دينى
را نيز به خدمت گمارده است. پس دين، از ناحيه الهى براى بشر پديد آمده است.