ميانه، از شواهد اين مدّعا است (فطرت، شهيد مطهرى/ 153).
5.
شواهد شخصى:
انسانها،
هنگام مواجهه با سختىها و خطرها و ترس و هراس، آن گاه كه از اسباب ظاهرى اميد
مىكَننَد، نيرويى در وجودشان جان مىگيرد و به كسى توجه مىكنند كه مبدأ همه چيز
است و در هر هنگام و مكانى مىتواند بيچارگان را پناه دهد و دستشان را بگيرد. همه
انسانها- هر چند به ظاهر، وجود خدا را نپذيرند- وقتى به سختى مىافتند و در
تنگناها گرفتار مىآيند، به درون خويش باز مىگردند و احساس مىكنند كه هنوز اميدى
هست. وجود اميد، بدون باور به وجود اميددهنده امكانپذير نيست و اين نشان مىدهد
كه انسان به گونه فطرى خداجو و خداشناس است (ر. ك.
تفسير
الميزان، 12/ 289).
6.
گواهى دانشمندان:
بسيارى
از دانشمندان جهان معترفاند كه خداشناسى از درون آدمى جوشيدن مىگيرد و از نهان
بر مىخيزد: «سرچشمه زندگى مذهبى، دل است و قبول هم داريم كه فرمولها و
دستورالعملهاى فلسفى، مانند مطلب ترجمه شدهاى است كه متن اصلى آن، به زبان ديگرى
است.» (سير حكمت در اروپا، 2/ 14 و 3/ 321)
***
فلسفه دين: بررسى عقلانى مسائل دينى
ميل
به دين در سرشت انسان نهفته است (روم/ 30). تنها از گذر دين است كه پرسشهاى
بنيادى انسان درباره هستى پاسخ مىگيرند. بسيارى از دانشمندان بر اين باورند كه
انسان از آغاز پيدايىاش، همواره ديندار بوده است (تاريخ
تمدّن، 1/ 70). احساس نياز انسان به دين، هيچگاه با تحوّل زندگى او از
ميان نرفته است. از اين رو، بسيارى از جوامع انسانى به دليل راه نيافتن به دين
الهى، به خطا رفتهاند و به دينسازى دست زدهاند. دينپژوهى راهى است براى
بازشناختن دين راستين الهى؛ دينى كه ريشه در غيب دارد و بر آموزههاى آسمانى بنا
شده است (فلسفه دين، 117- 126). اين دانش شاخههاى متعددى
دارد كه يكى از آنها «فلسفه دين» است (دينپژوهى، 1/ 91، 92 و 233). فلسفه دين برآيند ميل فطرى انسان به تفكّر