آنان
كه حدّ خويش را نگاه نمىدارند و چشم آن ندارند كه ديگران را در نعمتهاى الهى
ببينند، از حقّ و حقيقت روى بر مىتابند (بقره/ 90).
حسادت
سران و عالمان يهود به پيامبر اسلام 6 و ايمان نياوردن آنان، گواهى است بر اين
حقيقت.
و.
خواهشهاى نفسانى:
پيروى
از خواهشهاى نفسانى، كسانى بسيار را از بلنداى ايمان به پستى كفر و بىايمانى
لغزانيده است. بلعم باعورا- كه قرآن ماجراى او را باز گفته است- از اين كسان است
(اعراف/ 176؛ بقره/ 87).
ز.
تقليد كوركورانه:
از
آن رو تقليد كور مايه بىايمانى مىشود كه انسان را از انديشه و تفكّر باز مىدارد
(زخرف/ 23؛ احزاب/ 67).
ك.
گناه:
اگر
گناه با پاىفشارى همراه گردد و توبه و پشيمانى در پى نياورد، موجب كفر و الحاد
مىشود (مطفّفين/ 14/ 12؛ دوم/ 10). در روايت آمده است كه از امام موسى بن جعفر
(ع) پرسيدند: «آيا گناهان كبيره ايمان را از آدمى مىگيرند؟» فرمود: «آرى و گناهان
ديگر نيز.» همچنين از رسول خدا 6 نقل است كه فرمود:
«زناكار
به حال ايمان زنا نمىكند و سارق به حال ايمان به دزدى نمىرود.» (بحارالانوار، 63 و 64)
***
عوامل نفاق: ريشههاى نفاق
مراد
از عوامل نفاق، انگيزههاى درونى و بيرونى است كه آدمى را بدين آفت راه مىنمايند.
مهمترين آنها عبارتاند:
1.
احساس حقارت و زبونى:
نفاق
بنابر تصريح قرآن كريم، گونهاى بيمارى روحى است (بقره/ 10). بنابر روايات بسيارى
از بزرگان معصوم (ع)، حقارت درونى، مايه نفاق است. در روايتى از امام على (ع) آمده
است: «نفاق آدمى از ذلّتى است كه در خويش مىيابد.» (ميزان
الحكمة، 4/ 3338)
2.
خشونت:
گاه
كه كشمكشهاى فكرى و چالشهاى سياسى و جناحى بالا مىگيرند و به درازا مىكشند،
گروههاى درگير را مىفرسايند و وامىدارند تا در خويش خزند و چهره خود را پنهان
سازند؛ چنان كه امام على (ع) مىفرمايد: «از كشمكش و دشمنى بپرهيزيد كه قلب
برادران را بر يكديگر تيره مىسازد