حركت بازمىايستد و به زحمت مىافتد و از او بازخواست مىكنند. اگر
با عمل صالح و يا رحمت الهى نجات يابد، به گردنه ديگر مىرسد و گرنه به دوزخ
مىافتد. اگر از همه عقبات بگذرد، به بهشت مىرود (مصنّفات
الشّيخ المفيد، 5/ 71). در رواياتى آمده است كه اين عقبهها عبارتاند از رَحِم،
امانت، نماز و عدالت (بحارالانوار،
7/ 65). در روايتى ديگر آمده است كه ستمكاران نمىتوانند از صراط بگذرند.
مرصاد:
يكى
از عقبات صراط است كه خداى تعالى در آنجا از ستمكاران انتقام مىكشد (همان، 8/
66).
***
صفات الهى
در
اصطلاح علم كلام، مراد از صفات الهى، مفاهيمى است كه قائم به خود نيستند و از
موصوف خويش- يعنى خداوند تعالى- جدايى نمىپذيرند (فرهنگ
معارف اسلامى، 3/ 137).
اثبات
نقلى صفات الهى:
قرآن
كريم براى خداوند، صفات و اسمائى را برشمرده است (به عنوان نمونه: اعراف/ 180) و
برخى صفات را از خداوند نفى كرده است (به عنوان نمونه: شورى/ 11؛ نحل/ 74؛ اخلاص/
4). بنابر روايات بزرگان معصوم (ع) خداوند را بايد تنها به همين صفات كه خود برشمرده
است، وصف كرد و نبايد صفتى براى ذات اقدس الهى برساخت (الاصول
من الكافى، 1/ 102).
اثبات
عقلى صفات الهى و نامحدوديّت آنها:
برهان
عقلى در اين باره داراى دو مقدّمه است: اوّل. معلولات و مخلوقات را صفات كمالى-
همانند علم، قدرت و حيات- است. دوم. ميان علّت و معلول، اصل سنخيّت حاكم است. صفات
معلولات بايد در علّت به صورتى كاملتر موجود باشند؛ زيرا فاقد شىء، معطى آن
نيست. نتيجه دو مقدّمه آن است كه خداوند واجد اين صفات به صورت اكمل است.
برهان
عقلى بر نامحدوديّت صفات الهى نيز با دو مقدّمه برپا مىشود: اوّل. خداوند را
وجودى است نامحدود. ب. صفات خداوند عين ذات اويند. نتيجه آنكه صفات خداوند
نامحدودند (قلمرو دين، 52).