الف. شيطان و اصحاب او هيچ دستى در عرصه تكوين و آفرينش ندارند (كهف/
51).
قرآن
كريم، همه آفريدگان را به صورت تكوينى رو به سوى كمال مىداند (طه/ 50). اگر
اغواگرى شيطان، حالتى جبرى مىداشت، در اين سنّت الهى- هدايت عامّه- نقض روى
مىداد (الميزان، 13/ 327). افزون بر اين، شيطان توان آن
ندارد كه وحى الهى و رهنمودهاى پيامبران (ع) را دگرگون سازد (حجر/ 9؛ جن/ 26 و
27).
ب.
شيطان را بر بندگان خداوند سلطهاى نيست مگر خود بخواهند (حجر/ 42).
انسان
مختار است تا راه هدايت را بپيمايد يا ضلالت را برگزيند (انسان/ 3). از اين دو
نكته مىتوان دريافت كه دست شيطان تنها در وسوسه و تزيين و نظاير آن باز است و در
عرصه تكوين، جولانگاهى ندارد (عدل الهى، 81؛ منشور جاويد،
5/ 79 و 80).
قرآن
كريم عواملى را بر مىشمارد كه انسان را به دام شيطان مىاندازند: 1. شرك و تن
دادن به ولايت شيطان (نحل/ 100)؛ 2. فراموش كردن خداوند (زخرف/ 36)؛ 3. قساوت قلب
(انعام/ 43)؛ 4. دنياگرايى و هواپرستى (اعراف/ 175 و 176)؛ 5. گناهكارى (آل عمران/
155).
شيطان
از گذر شهوت، غضب و هوا و هوس بر آدمى سلطه مىيابد (تفسير
كبير، 1/ 266) و انديشه او را به تسخير در مىآورد. بدين روى، براى
رويارويى با شيطان، بايد با هواهاى نفسانى و رذائل درونى مبارزه كرد. برخى از
راههاى اين مبارزه عبارتاند از: 1. اخلاص: شيطان توان آن ندارد كه بامخلصان در
افتد و آنان را بفريبد (حجر/ 39 و 40). 2. ايمان و توكّل. (نحل/ 99) 3. استعاذه كه
به معناى پناه آوردن به خداوند است. قرآن فرمان داده است كه انسان از وسوسه شيطان
به خدا پناه بَرَد (اعراف/ 200). 4. پرهيزگارى و ياد خدا (اعراف/ 201). 5. پيروى
از اولياى الهى (نهج البلاغه، خطبه 10).
6.
پاكيزگى و طهارت (انفال/ 11). 7. بازگشت به فطرت (تفسير
نمونه، 6/ 112؛ شيطان كيست،
222). 8. هوشيارى و پيروى از نيروى عقل (همان،
تفسير نمونه، 6/ 112). 9. دعا (صحيفة سجّاديّه، 195). 10. پرهيز از رذائل اخلاقى همانند تعصّب، جهالت، كينهتوزى،
غرور، ستمگرى، تكبّر، سركشى در برابر حق و طمع (نهج
البلاغه، خ 192).