مىكوشد انسان را بفريبد. بنابر آيات قرآنى، شيطان براى گمراهى انسان
بسيار سماجت مىكند و از پس و پيش و چپ و راست بر او هجوم مىبرد (اعراف/ 16 و 17)
و چون به درون آدمى راه يابد، بر او لجام مىزند و اختيارش را در كف مىگيرد و اگر
مجال پيدا كند، نسل انسان را به تباهى مىكشد (اسراء/ 62). او به زشتكارىها و
گناهكارىها دامن مىزند و از ابزارى همچون قمار و شراب بهره مىگيرد و ميان
آدميزادگان دشمنى و كينه مىآفريند و آنان را از ياد خدا باز مىدارد (مائده/ 91).
آتش آرزوهاى بلند را در دلها مىافروزد و تمنّاى زندگى بيشتر در دنيا را در
بندگان مىآفريند و آنان را گمراه مىسازد (نساء/ 119). دنيا و ما فيها را در نظر
انسانها مىآرايد و محبّت كالاى دنيوى را در سينه آنان برمىانگيزد و از پاداش
اخروى غافل مىكند (حجر/ 39).
***
دلايل امامت
متكّلمان
اماميّه براى اثبات امامت علىّ بن ابىطالب (ع) و فرزندان معصوم او (ع) به دو دسته
دلايل تمسّك جستهاند:
الف.
دلايلى عقلى:
1.
قاعده لطف:
همان
سان كه بنابر قاعده لطف، ارسال پيامبران بر خدا واجب است، نصب امام نيز واجب است.
«امام» كسى است كه از دين الهى آگاهى كامل و بىنقص دارد و در اين آگاهى، از شكّ و
گمان پيروى نمىكند و به اشتباه و خطا نمىافتد. پيامبر اسلام 6 تعاليم اسلام را
براى هدايت بشر به ميان مردم آورد؛ امّا در مدّت زندگانى آن پيامبر بزرگآسمانى
6 مجال نبود تا مردم همه احكام و معارف الهى را بياموزند. بدين روى، لازم نمود
كسانى كه از معارف وحيانى و غيبى نصيب مىبرند، پس از او ميان مردم باشند و مردم
را دستگيرى كنند و راه هدايت را استمرار بخشند. پيامبر 6 نيز اين كسان را براى
روزگار پس از خويش معرّفى فرمود.
متكلّمان
اماميّه، اين استدلال را بر قاعده لطف بنا كردهاند؛ بدين معنا كه لطف الهى اقتضا
دارد راه پيامبر 6 ادامه يابد و امامان معصوم (ع) بر مسند هدايت و امامت جلوس
كنند (مجموعه آثار شهيد مطهّرى، 4/ 871؛ كشف المراد، 388؛ كلم
الطيّب، 329؛ الالهيّات،
1/ 529).