قرائت، با بعثت حضرت محمّد 6، ديگر پيامبرى مبعوث نمىشود و دين
او، واپسين دين آسمانى است. معناى اين سخن آن است كه شريعت اسلام تا قيامت ماندگار
است و اين فضيلتى بزرگ براى دين اسلام و حضرت محمّد 6 است (مجمع البيان، 7/ 362). آياتى ديگر نيز
در قرآن مىتوان يافت كه بر اين حقيقت به صراحت و اشارت گواهى مىدهند (فرقان/ 1؛
فصّلت/ 41 و 42؛ انعام/ 19؛ سبأ/ 28).
بنابراين
آيات، قرآن و رسالت پيامبر 6 گسترهاى جهانى و هميشگى دارد و ويژه مردم يا زمانى
خاص نيست و شريعت اسلام تا قيامت ماندگار است (ر. ك.
خاتميّت
از ديدگاه عقل و قرآن، 57 و 71؛
تفسير نمونه، 15/ 8؛ مجمع البيان،
4/ 282).
2.
دلايل روايى:
در
روايات پرشمارى از بزرگان معصوم (ع) بر خاتميّت اسلام و پيامبر اسلام 6 تأكيد
شده است. از آن جمله است حديث منزلت، غدير خم، تمثيل و احاديث ديگر كه آشكارا از
خاتميّت سخن مىگويند (ر. ك. بحارالانوار، 16/ 93، 22/ 531 و 37/ 255؛ مجمع البيان، 7/ 362؛ وسائل الشّيعه،
18/ 555، علل الشّرايع، 1/ 122؛ احتجاج طبرسى، 37).
ب.
دلايل عقلى:
علماى
شيعه دلايل متعدّدى در اين باره دارند كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1.
كمال و جامعيّت اسلام:
مراد
اين است كه اسلام كاملترين و جامعترين دين آسمانى است به گونهاى كه براى هدايت
انسان، تا قيامت كافى است و ديگر نيازى به شريعتى تازه نيست.
تجديد
شرايع پيش از اسلام از آن رو بود كه نقص شريعت پيشين از ميان رَوَد و نيازهاى جديد
مردم برآورده شود؛ امّا اينك با ظهور اسلام و نزول قرآن، كاستىها از ميان
رفتهاند و همه نيازهاى انسان تا قيامت براى سعادت و تكامل برآورده شدهاند. برخى
متكلّمان مسلمان، اين دليل را چنين سامان دادهاند: احكام دين اسلام نظر به همه
دورههاى زندگى فردى و اجتماعى انسان دارند و با پيشرفت جوامع انسانى، نيازمندى
انسان به آيين اسلام از ميان نمىرود و اسلام با كاستى و نارسايى روبهرو نمىشود
و نياز به قوانين دينى جديد و پيامبرى ديگر نمىافتد.
2.
بلوغ عقلى:
بشر
در روزگار پيامبر اسلام 6 به چنان مرحلهاى از بلوغ عقلى و فكرى رسيده است كه با
مدد عقل و تعاليم اسلام از پس مسائل زندگى