منتقل مىشود و گاه به پيكر بلاديدگان و مصيبتزدگان و چه بسا به جسم
حيوانى پست حلول مىكند و از اين گذر درد و رنج و زحمت مىبيند و از گناه و زشتى
مىپيرايد و سرانجام شايستگى تشرّف به محضر خدا را پيدا مىكند. بنابر اين آموزه،
رفتار فعلى انسان، چگونگى زندگى بعدى او را رقم مىزند. جنايتكاران، در زندگى
بعدى، سختى و رنج خواهند كشيد و اگر در آن زندگى نيز به زشتكارى خويش ادامه دهند،
زندگى سختتر و جانكاهترى در پيش خواهند داشت؛ امّا اگر متنبّه شوند و درستى و
راستى پيشه كنند، به زندگى بهترى خواهند رسيد (ر. ك.
كشّاف اصطلاحات الفنون، 1380؛
الملل والنّحل، 2/ 55).
نظريّه
شيعه:
برخى
بر آن رفتهاند كه شيعه به اين آموزه معتقد است (دائرة
المعارف الاسلامية، 5/ 486)؛ ولى علماى شيعه در ردّ تناسخ سخنان مستدلى دارند.
تناسخ
اساساً با اصل معاد ناسازگار است؛ در حالى كه معاد از اصول عقايد دينى است و
پيروان همه اديان آسمانى به آن معتقدند. بنابر آموزه تناسخ، روح انسان در اين دنيا
كيفر مىبيند و پاك مىشود و آنگاه به سراى ديگر مىرود. اگر چنين باشد، ديگر
كيفر اخروى معنا نخواهد يافت؛ حال آنكه بيش از هزار آيه به گونه مستقيم و نامستقيم
به اثبات و وصف قيامت و كيفرهاى اخروى پرداختهاند.
خداوند
در قرآن به صراحت فرموده است كه گناهكاران و خطاكاران هرگز به دنيا بازنمىگردند
تا بتوانند كار نيكو كنند و خويشتن را شايسته سازند (مؤمنون/ 101).
به
عبارت ديگر، در قيامت است كه هر كسى به پاداش و كيفر كردار دنيايى خويش مىرسد. در
روايات بزرگان معصوم (ع) نيز ردّ تناسخ را مىتوان بازيافت. بنابر اين روايات،
تناسخ با ايمان به خدا و بهشت و دوزخ سازگار نيست (عيون
اخبار الرّضا، 2/ 202).
افزون
بر دلايل نقلى شيعه در ردّ تناسخ، دانشمندان شيعه به اقامه دلايل عقلى نيز
پرداختهاند. از آن جمله است دو دليلى كه بدين شرحاند: الف. بنابر نظريّه حركت
جوهرى، روح و بدن، نخست در مرحله قوّه و استعدادند و آنگاه به تدريج به مرحله
فعليّت و تكامل مىرسند و ممكن نيست كه بارى ديگر به مرحله قوّه بازگردند. همان
سان كه