مىتوان آن را «عمل قلبى اختيارى» دانست (انسان
و ايمان، 12؛ آموزش عقايد،
444).
ماهيّت
و اركان ايمان:
اينكه
حقيقت ايمان چيست و چه اركانى دارد، ديدگاههايى را ميان متكلّمان مسلمان پديد
آورده است كه عبارتاند از:
1.
ايمان همان باور قلبى يا عمل دل است؛ تصديق قلبى خدا، رسالت پيامبر اسلام 6 و
تعاليم او. مؤمن كسى است كه آنچه را پيامبر 6 آورده است، با دل بپذيرد، امّا
اقرار زبانى لازم نيست و نه ركن ايمان است و نه شرط آن. برخى هواخواهان اين ديدگاه
معتقدند كه اگر كسى اصول دين را به دل پذيرفته باشد، حتى انكار زبانى خدا نيز به
ايمان او خللى وارد نمىسازد. بسيارى از اشاعره، جهميّه، نجّاريّه و گروهى از
مرجئه و متكلّمان شيعه پيرو اين ديدگاهاند (تمهيد
الاصول، 293؛ مفهوم ايمان در كلام اسلامى، 151؛ دائرة المعارف تشيّع، 2/ 654). 2. ايمان نيازمند تصديق قلبى نيست؛ بلكه اقرار زبانى به
يگانگى خداوند و حقّانيّت رسول اسلام 6 و تعاليم او براى ايمان كافى است.
كرّاميّه، حاميان اصلى اين ديدگاهاند؛ اما علماى اماميّه آن را نمىپذيرند و
اقرار زبانى را به تنهايى داراى اعتبار نمىدانند. 3. ايمان آميزهاى است از باور
قلبى و اقرار زبانى. هيچ يك از اين دو به تنهايى براى ايمان كافى نيست. مؤمن كسى
است كه به دل تصديق كند و بر زبان بياورد كه خداوند يگانه است و شريك ندارد و
پيامبران بر حقّاند.
گروهى
از اشاعره و بسيارى از اماميّه پيرو اين ديدگاهاند (تجريد
الاعتقاد، 39؛ كشف المراد،
454؛ معجم فقه الجواهر، 1/ 537).
4.
معتزليان بر اين باورند كه ايمان عنوانى است براى عمل صالح يا طاعات. ايمان، اسلام
و دين، هر سه از يك واقعيّت حكايت مىكنند و آن چيزى جز طاعت نيست (دائرة المعارف تشيّع، 2/ 655).
5.
ايمان آميزهاى از باور قلبى، اقرار زبانى و عمل به اركان است و هيچ يك از اينها
به تنهايى كافى نيست. از ميان متكلّمان شيعه برخى با اين نظريّه مخالفاند و
كوشيدهاند اثبات كنند كه «عمل به اركان» از ركنهاى ايمان نيست؛ بلكه راهنماى
آدمى به سوى ايمان است.