جامع، هماهنگ و منسجم است. عقل بشر اين نياز را برنمىآورد هر چند
شرط لازم آن است (اصول كافى، 1/ 68، 48 و 49).
آنچه
انسان را يارى مىدهد تا به كمال انسانى خويش دست يازد، بايدها و نبايدهايش را
نشان دهد و مسئوليتها و تكليفهاى او را باز شناساند، ايدئولوژى جامع، جاودان و پايدار
است. اين ايدئولوژى، در آيين اسلام، همان شريعت است (مجموعه
آثار، 2/ 55 و 56). گاه آدمى به خطا مىلغزد و به ايدئولوژىهاى مادّى
مىگرايد؛ امّا اين ايدئولوژى به سعادت نمىانجامد. آفريدگار هستى همواره با ارسال
رسل و انزال كتب آسمانى، ايدئولوژى توحيدى را به انسان رسانيده و او را راه نموده
است (النّجاة، 709). بنابر آموزههاى اسلامى،
نمىتوان ايدئولوژى را به زور پذيرفت و اميد بر بقا و دوام آن داشت. از اين رو،
ايمان و علاقه درونى در پذيرفتن ايدئولوژى نقشى بنيادى دارد.
ايدئولوژى
اسلام از گذر بيان عقلمدارانه و هدفمند معارف اسلامى، كه بر فطرت انسانى استوارند
(روم/ 30)، در جان آدمى نهال ايمان را مىنشاند و او را در سير به سوى تكامل يارى
مىبخشد. اين ويژگى موجب مىشود كه اصول و اركان ايدئولوژى اسلامى- بر خلاف
ايدئولوژىهاى مادّى- پايدار و ماندگار مانَد (نهج
البلاغه، خ 198).
بدين
سان، ايدئولوژى اسلامى به معناى برنامه اسلام براى رسيدن انسان به زندگى سعادتمند
دنيوى و اخروى است (همان، خ 1/ 50- 46).
***
ايمان: باور دينى
واژه
«ايمان» به معناى گرويدن، باور داشتن و ايمن كردن است و در اصطلاح عام به معناى آن
است كه اعتقاد آدمى در دل او جاى گيرد و در آن شك و ترديد روا ندارد و از گذر آن
به نوعى امنيّت و آرامش درونى برسد (مفردات راغب، 26؛ الميزان،
1/ 45).
ايمان
در اصطلاح دينى، گرايشهاى درونى انسان را گويند كه معنوى و فوق حيوانى است و بر
پايه و مايه اعتقاد و انديشه استوار است. بدين سان، خاستگاه ايمان، راه يافتن يا
گرايش درونى به يك مفهوم است. قوام و دوام ايمان- بر خلاف علم- به ميل قلبى و
اختيار است و از اين رو