نام کتاب : با كاروان حسينى(ج6) نویسنده : پور امینی، محمد امین جلد : 1 صفحه : 208
دخترك گذاشتند. گفت: اى مرد! من پدرم را خواستم، نه غذا. گفتند: پدرت اينجاست. دخترك در پوش را برداشت و سرى را ديد و گفت: اين چه سرى است؟ گفتند: سر پدر توست. رقيّه سر را برداشت و به سينه چسباند و مىگفت: پدر جانم! چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟ پدر جانم! چه كسى رگهايت را بريد؟ پدر جانم! چه كسى مرا در خردسالى يتيم كرد؟ پدر جانم! يتيم تا بزرگ شود چه كسى را دارد؟ پدر جانم! زنان چه كسى را دارند؟ پدر جانم! بيوه زنان اسير چه كسى را دارند؟ پدر جانم! چشمهاى گريان چه كسى را دارند؟ پدر جانم! زنان تباه و غريب چه كسى را دارند؟ پدر جانم! موهاى پريشان چه كسى را دارند؟ پدر جانم! پس از تو كسى نداريم و نوميديم. پدر جانم! اى كاش فدايت مىشدم. پدر جانم! اى كاش پيش از اين كور مىبودم. پدر جانم! اى كاش در خاك شده بودم و نمىديدم كه مويت به خون خضاب شده است. پس دهانش را روى دهان شهيد مظلوم نهاد و آن قدر گريست كه از هوش رفت. چون تكانش دادند، ديدند كه روح از قفس دنيا پرواز كرده است. صداى اهل بيت (ع) به گريه بلند شد و اندوه و عزا تازه گرديد، هر كس از شاميان كه صداى گريه آنها را شنيد گريست. مرد و زن در آن روز گريستند. پس يزيد فرمان داد كه او را غسل دادند و دفن كردند.» «1» گفتارى پيرامون حضرت رقيّه (س) گفتهاند كه امام حسين (ع) تنها دو دختر داشت و آن دو سكينه و فاطمه بودند. در پاسخ بايد گفت هرچند اين طور نقل شده است، اما مورد اتّفاق عموم نيست؛ و رواياتى ديگر حاكى از آن است كه حضرت سه دختر و بلكه- به قولى- چهار دختر داشت. طبرى امامى مىنويسد: آن حضرت سه دختر به نامهاى زينب، سكينه و فاطمه داشت». «2» از كسانى كه قول آخر را نوشتهاند، علّامه اربلى و ابن صبّاغ مالكى هستند. آن دو گفتهاند: «شيخ كمال الدين بن طلحه گفت: فرزندان پسر و دختر حسين (ع) ده تن بودند.
نام کتاب : با كاروان حسينى(ج6) نویسنده : پور امینی، محمد امین جلد : 1 صفحه : 208