نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج3) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 266
خودم مىآيم به زيارت تو و تا به حال دوبار به ديدنم آمده است،يكبار در اهواز و بار ديگر در آبادان. [1]
رزمندهاى از گفتوگوى مادرى با فرزند جانبازش با شگفتى چنين ياد مىكند:
موحّدى كه چند روز پيش دستش از ساعد قطع شده بود،مادرش زنگ زد.با كمال تعجّب صداى خنده از دوطرف سيم به گوش مىرسيد.انگار دو رفيق با هم شوخى مىكنند.ديدم مادر به پسرش مىگويد:پسرم! مبادا ناراحت شوى،هنوز يك دست و دو پاى ديگر دارى! [2]
توصيههاى مادر صبور و مقاوم يك شهيد مفقودالجسد را زينتبخش انجام اين فراز قرار مىدهيم تا براى آنان كه از دور دستى به آتش داشتند،عبرت و براى آنان كه در ميان كورۀ آتش جنگ قرار گرفته و امتحانها دادند،درس مجدّدى باشد.يكى از رزمندگان كه در جنگ مشقّتهاى زيادى متحمّل و بهشدّت مجروح شده است،در خاطرات خود مىگويد:
بسيارى از خانوادههاى شهدا كه از فرزندان خود خبرى نداشتند،عكس جگرگوشۀ خود را مىآوردند تا شايد من بتوانم خبرى از او در اختيارشان بگذارم.در يكى از همين شبها،پدرى عكس فرزندش را آورد.من فوراً او را شناخته و به پدرش گفتم كه فرزند شما همان جا روى تپّه (تپّۀ برهانى)به شهادت رسيده است.او وقتى از شهادت فرزندش مطمئن شد،گفت:مادرِ اين شهيد شمارۀ تلفن شما را به دست آورده و قرار است همين امشب تلفن بزند و از سرنوشت فرزندش جويا شود.اين پدر مصرّانه از من خواست كه خبر