نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 154
خانه بزند. هر دو-سه هفته يكبار هم تلفن مىزد و حال و احوالمان را مىپرسيد. . . . يكبار كه آمده بود شهرضا، گفتم: بيا اينجا يك خانه برايت بخريم و همينجا زندگىات را سروسامان بده. گفت: مادر! حرف اين چيزها را نزن، دنيا هيچ ارزشى ندارد. گفتم: آخر اين كار درستى است كه دايم زن و بچّههايت را از اين طرف به آن طرف مىكشى؟ گفت: مادرجان! شما غصۀ مرا نخور. خانۀ من عقب ماشينم است. پرسيدم: يعنى چه خانهات عقب ماشينت است. گفت: جدى مىگويم، اگر باور نمىكنى بيا ببين. همراهش رفتم، درِ عقب ماشين را باز كرد. وسايل مختصرى را توى صندوق عقب ماشين چيده بود. سهتا كاسه، سهتا بشقاب. . . و يكسرى خردهريز ديگر. گفت: اين هم خانه، مىبينى كه خيلى هم راحت است. گفتم: آخه اينطورى كه نمىشود. گفت: دنيا را گذاشتهام براى دنيادارها، خانه هم باشد براى خانهدارها! [1]
2-1. بىاعتنايى شهيدان به دنيا
رزمندگان نيز همانند فرماندهان به دنيا بهچشم حقارت مىنگريستند و مال و فرزند را زينت حيات دنيا مىدانستند. اين نگرش هم در سيرۀ عملى آنان مشهود بود و هم در وصيّتنامهيى كه از خود به يادگار گذاشتند، نمايان است. در بارۀ يكى از شهيدان سرفراز دفاع مقدّس اين خاطره نقل شده است:
قبل از شروع عمليّات فاو، براى آخرينبار بهديدار اهل و عيال شتافت. فرزند
[1]. سردار خيبر، ص 172 -173. سردار غلامعلى رشيد در بارۀ قناعتورزى شهيد حسن باقرى مىگويد: «يادم هست پس از شهادت حسن، شب به اتاقى كه در دزفول داشت رفتيم. وسايل زندگى باقرى در آن اتاق به يك عدد موكت، دو پتو، چند لباس بچّهگانه براى تنها فرزندش و تعدادى ظرف و وسايل جزئى و مايحتاج اوليه محدود مىشد. او در عين حال در نهايت بزرگوارى زيست و با كولهبارى از زهد و جهاد در قناعت و شجاعت راهى لقاى ذات اقدس احديّت شد» . (پيام انقلاب، ش 256،18 فروردين 69، ص 8) .
نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 154