نام کتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 16
سليمان گرد آمدند. سليمان به آنان خبر داد كه يزيد از امام حسين (ع) خواسته است كه با او بيعت كند و زمامداريش را بپذيرد؛ ولى امام براى اينكه از بيعت خوددارى كند، از مدينه به مكه رفته است. آن گاه سليمان به آنان گفت: شما پيروان امام حسين (ع) و پدرش هستيد. اگر مىخواهيد او را يارى كنيد و با دشمنانش بجنگيد، نامهاى به وى بنويسيد. «1» مردمى كه در خانه سليمان گرد آمده بودند، گفتند: ما با دشمن او مىجنگيم و جان خود را براى او فدا مىكنيم. سپس نامهاى به امام حسين (ع) نوشتند. در آن نامه اين چنين آمده بود: به نام خداى رحمان رحيم به: حسين بن على از: سليمانبن صُرَد، مِسَيِّب بن نَجَبَة، رُفاعَة بن شَدّاد، حبيب بن مُظاهر و ديگر شيعيان وى، مؤمنان و مسلمانان كوفه. درود بر تو باد، حمد خداى را كه دشمن ستمگر تو را، نابود كرد. دشمنى كه بر اين امّت تافت و خلافت آن را به ناحق گرفت و نيكانشان را كشت و مال خدا را دستخوش ستمگران و توانگران كرد. لعنت خدا بر او باد. اينك ما را امام نيست. بيا، شايد خدا به وسيله تو ما را نسبت به حق، همدل كند. نعمان بن بشير در قصر حكومت است. ما به نماز جمعه او نمىرويم. اگر خبر يابيم كه سوى ما روان شدهاى، بيرونش مىكنيم. ان شاء الله، سلام و رحمت خدا بر تو باد. «2» سپس اين نامه را توسط دو پيك كه يكى از آنها عبدالله بن وال (از سران قيام
نام کتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 16