responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2150
ابوالخير خان قزاق
جلد: 5
     
شماره مقاله:2150

اَبوالْخِيرْخانِ قَزّاق، پسر آيرش پسر آچه (1104 ـ 1161ق/1693 ـ 1748م)، رئيس يكي از قبايل قزاق كه با پذيرفتن تابعيت روسيه زمينة نفوذ آن دولت را در تركستان فراهم كرد. قزاقها طي سدة 17 م وحدت خود را از دست دادند و برحسب ارشديت شاخه هاي قبيله اي به سه ارودي اولوغ (بزرگ)، اورتا (ميانه)، و كيچي (كوچك) تقسيم شدند كه اين آخري، درياي
برخلاف نامش، كوچ نشينان بيشتري را در برداشت. ابوالخيرخان پيشواي همين اردو بود كه در نواحي بين درياچة آرال و
خزر سكني داشتند (آكينر،‌363؛ بارتولد، 265).
قزاقها به سبب حملات قبايل مجاور، بر آن شدند كه به تابعيت پتر كبير گردن نهند. از اين روي در 1717م ابوالخيرخان
همراه با ديگر رؤساي قزاق، اسماً به تابعيت روسيه در آمد (همو، 266). از آن پس قزاقها توانستند دشمنان اصلي خود يعني اويراتها را شكست دهند و عقب برانند (GSE, II/507). پس از مرگ پتركبير، ابوالخيرخان در 1726م بر آن شد تا اردوي خود را رسماً تحت تابعيت روسيه قرار دهد، اما روسها نپذيرفتند (همانجا)؛ با اينهمه مدتي بعد دولت روسيه كوشيد تا در استپهاي قزاقها نفوذ كند (ريوكين، 13). به همين سبب پيشنهاد تابعيت ابوالخيرخان در 1730م مورد توجه روسها قرار گرفت و آنان نماينده اي به نام ميرزا توكل اف را براي مذاكره با ابوالخيرخان نزد وي اعزام كردند. سرانجام دو سال بعد در 1733م (1146ق) ابوالخيرخان به تابعيت روسيه درآمد و سوگند وفاداري ياد كرد (بارتولد، همانجا؛ رمزي، 2/518). ابوالخيرخان بر آن بود تا به ياري روسيه قدرت خود را مستحكم سازد و حتي شايد رهبري تمام قبتيل قزاق را به دست گيرد. از اين روي دولت روسيه به درخواست او، قلعه ها و شهرهايي در قلمرو قزاقها بنا كرد (بارتولد، 266 ـ 268؛ نيز نكـ: GSE، همانجا).
پس از 1737م روسها گروهي را براي پي گيري اهداف خود به دشت سيحون روانه كردند. آنان دريافتند كه ابوالخيرخان به خيوه، تختگاه خوارزم رفته، به دنبال وي رهسپار اين شهر شدند (بارتولد، 269). در اين زمان (1740م) نادرشاه افشار به خيوه تاخت و آنجا را به محاصره گرفت. ابوالخيرخان همراه با لشكري از قزاق و ازبك به ياري ايلبارس، خان خيوه رفت، اما كاري از پيش نبرد و با نادرشاه از در صلح درآمد (استرآبادي، 458). نادر موافقت كرد در صورتي كه ابوالخيرخان به حضورش رسد، با او قرارداد صلح منعقد كند، اما وي با بهره بردن از فرصتي نمايندگان اعزامي دولت روسيه را در خيوه باقي گذاشت و به موطن اصلي خود بازگشت. پس از آنكه سپاه نادر از خيوه دور شد،‌ مردم آنجا نورعلي پسر ابوالخيرخان را به فرماندهي برگزيدند. نوعلي به رغم درخواست روسها، از پذيرفتن تابعيت روسيه و ابراز سوگند وفاداري به آنها خودداري كرد (بارتولد، همانجا). چنين مي نمايد كه ابوالخيرخان كه اينكه نفوذ و سيطره اي يافته بود و برخي از اهداف خود را ملحق مي ديد، از هماهنگي با روسها سرباز مي زد. روسها نيز در مقابل سرسختي او بر آن شدند كه با ديگر قبايل ارتباط برقرار كنند. در 1742م كه قره قالپاقها ـ ساكن در بخشهاي مياني و پايين رود سيحون و تابع قزاقهاي ارودي كوچك ـ از سوي همسايگان خود مورد تهاجم قرار گرفتند، از روسيه درخواست تابعيت كردند و پذيرفته شد، اما ابوالخيرخان سال بعد به قره قالپاقها حمله برد و آنان را از آنجا بيرون راند (GSE,II/422).
سرانجام ابوالخير طي درگيريهاي داخلي ميان قبايل قزاق به دست سلطان باراق (براق) به قتل رسيد و پسرش نوعلي با حمايت روسها به فرماندهي ارودي كوچك برگزيده شد (رضانور، 6/13؛ GSE,II/507).
مأخذ: آكينر، شيرين، اقوام مسلمان اتحاد شوروي، ترجمة محمد حسين آريا، تهران، 1367 ش؛ استرابادي، ميرزا مهدي خان، تاريخ جهانگشاي نادري، تهارن، 1368 ش؛ بارتولد، واسيلي، خاورشناسي در روسيه و اروپا، ترجمة حمزه سردادور، تهران،
1351 ش؛ رضانور، تورك تاريخي، استانبول، 1344 ق/1925 م؛ رمزي، م.م.، تلفيق الاخبار و تلقيح الآثار، اورنبورگ، 1908 م؛
ريوكيي، مايكل، حكومت مسكو و مسألة مسلمانان، ترجمة محمود رمضان زاده، مشهد، 1366 ش؛ نيز: GSE
مجيد سميعي
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2150
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست