بوحامِدِ مَرْوْ رودي،،احمد بن بشر بن عامر(د362ق/973م)،قاضي و فقيه شافعي.نسب
او به بنيعامر ميرسد(ابوحيان،البصائر،3/217).وي در مرورود خراسان زاده شد و
چنانكه از منابع برميآيد،در اسفراين رشد يافت و به تحصيل علم پرداخت و در جواني به
مقام علمي والايي دست يافت.به روايت ابوحيان توحيدي كه از شاگردان بسيار نزديك
اوست،عموي ابوحامد كه در همان شهر اقامت داشت،بر وي سخت رشك ميبرد و او را ناسزا
ميگفت و تحقير ميكرد(همان،2/474ـ475؛سبكي،3/13).به هر روي ابوحامد در نوجواني
شايد بر اثر رفتار ناپسند عمويش رهسپار عراق شد(ابوحيان،همان،3/217)و در آنجا به
تحصيل پرداخت.در منابع تنها به نام دو تن از استادان اشاره شده است:ابواسحاق
ابراهيم بن احمد مروزي و ابوعلي حسينبن صالحابن خيران(عبادي،76؛ابواسحاق
شيرازي،122).
ابوحامد در بصره توطن گزيد و در آنجا به تدريس پرداخت(نكـ:همانجا؛ياقوت،4/506).وي
مدتي نيز عهدهدار منصب قضا بود.در منابع كهن اشارهاي بر آنكه وي قاضي كدام شهر
بوده است،ديده نميشود،ولي احتمالاً اين منصب را در بصره بر عهده داشته است.شرح
حالنويسان از ابوحامد با عباراتي ستايشآميز ياد
كردهاند(ابوحيان،مثالب،313،البصائر،همانجا؛عبادي،همانجا؛ابواسحاق
شيرازي،123؛سبكي،3/12).
در منايع،پارهاي از آراء فقهي،كلامي و نيز عبارات حكمتآميز و لطايف او نقل شده
است(ابوحيان،الامتاع،1/90،جمـ،البصائر،1/73ـ74،جمـ،مثالب،151ـ152،جمـ؛عبادي،همانجا؛سبكي،3/13
به بعد).به گفتة ابوحيان،وي با ابن مغلّس فقيه ظاهري مناظره داشته و نيز در مجلس
عزالدوله ابوالفرج وزير با گروهي از علما به بحث پرداخته
است(البصائر،3/47ـ$9،مثالب،137،151).
شاگردان او بسيارند كه از آن جمله،ابوحيان توحيدي،ابومحمد اصطخري،ابوالقاسم
دينوري،ابوالفياض بصري،ابن ابي حامد طوسي،ابوعمر بسطامي،ابواسحاق مهراني و ابوعلي
همداني را ميتوان ياد كرد(نكـ:عبادي،همانجا؛سبكي،3/12ـ13؛ابنقاضي
شهبه،1/158،177،198).ابوحامد فرزندي دانشمند به نام ابومحمد داشت كه وي را يگانة
زمان خود در فقه و ادب خواندهاند و ظاهراً او هم از شاگردان پدرش بوده
است(ابواسحاق شيرازي،134).به گفتةابوحيان،ابوحامد در اواخر عمر دو سالي در بغداد
زيست و سرانجام به بصره بازگشت و در آنجا زندگي را بدرود
گفت(مثالب،151،البصائر،3/217).
آثار:1.الاشراف علي اصول الفقه(ابننديم،268)؛2.الجامع الكبير،درفقه،شامل 1000 برگ
بوده است(همانجا)و سبكي يادآور شده كه اين كتاب مرجع عمده در حل مشكلات فقه شافعي و
حاوي فروع و اصول است(همانجا).نووي(1(2)/211)و اسنوي(2/378) نيز اين كتاب را نفيس و
گرانقر خواندهاند؛3.الجامع الصغير(ابن نديم،همانجا؛نيز نكـ:GAS,I/497)؛4.شرح مختصر
المزني،در فقه شافعي(ابواسحاق شيرازي،122).
از اين آثار نشاني در دست نيست،تنها رسالهاي متضمن نامة ابوبكر به امام علي(ع)و
پاسخ آن حضرت به وي در ماجراي سقيفه به روايت ابوحيان توحيدي از ابوحامد مرورودي
ضمن ثلاث رسائل لابي حيان التوحيدي در دمشق(1951م)با عنوان«رسالة السقيفة»به چاپ
رسيده است.البته بنا بر نظر ابنابيالحديد،اين رساله بر ساختة ابوحيان بوده و تنها
وي آن را به ابوحامد نسبت داده است.ابنابيالحديد ضمن بيان اين نظر معتقد است كه
ابوحيان در بسياري از موارد در البصائر هر آنچه از انتساب آن به خودش ابا داشته،به
ابوحامد نسبت ميداده است(10/285ـ287).
مآخذ:ابنابيالحديد،عبدالحميد،شرح نهجالبلاغة،به كوشش محمد ابوالفضل
ابراهيم،قاهره،1961م؛ابن قاضي شهبه،ابوبكر بن احمد،طبقات الشافعية،به كوشش
عبدالعليم خان،حيدر آباد دكن،1398ـ1400ق/1978ـ1980م؛ابننديم،الفهرست؛ابواسحاق
شيرازي،ابراهيمبن علي،طبقات الفقهاء،به كوشش خليل ميس،بيروت،دارالقلم؛ابوحيان
توحيدي،الامتاع و المؤانسة،به كوشش احمد امين و احمد زين،قاهره،1939م؛همو،البصائر و
الذخائر،به كوشش ابراهيم كيلاني،دمشق،1964م؛همو،مثالب الوزيرين،به كوشش ابراهيم
كيلاني،دمشق،1961م؛اسنوي،عبدالرحيمبن حسن،طبقاتالشافعية،به كوشش عبدالله
جبوري،بغداد،1391ق/1971م؛سبكي،عبدالوهاب بن علي،طبقات الشافعية الكبري،به كوشش
محمود محمد طناحي و عبدالفتاح محمد حلو،قاهره،1384ق/1965م؛عبادي،محمدبن احمد،طبقات
الفقاء الشافعية،به كوشش گوستا ويتستام،ليدن،1384ق/1964م؛نووي محيالدين بن
شرف،تهذيب الاسماء و اللغات،قاهره،ادارة الطباعة المنيرية؛ياقوت،بلدان؛نيز:
GAS
محمد جواد حجتي كرماني