اِبْنِ عَمّار، ابوالعباس احمد بن عبيدالله بن محمد بن عمار ثقفى (د پس از 310ق/922م)، كاتب، محدّث، مؤلف شيعى بغدادي. برخى به جاي ابن عمّار، ابن عماد نوشتهاند (آقابزرگ، 1/313، 318، 319، جم؛ قس: ابن نديم، چ فلوگل، 148) كه نادرست است. وي از بزرگان شيعه بود و بعضى او را از قدريه دانستهاند (ذهبى، 1/118؛ ابن حجر، 219). ابن رومى (3/913-914) نيز در شعر خود به قَدَري بودن وي اشاره كرده است. از ابن عمار در چند مأخذ با عنوان «حمار العُزير» ياد شده است (خطيب، 4/252؛ صفدي، 7/172) كه بىگمان اين لقب را اهل سنت آن زمان به طعن و استهزاء به او داده بودهاند. ابن رومى كه در اشعار خود به ابن عمار اشاراتى دارد، او را، به سبب اينكه اهل جدال بوده، با عُزير مقايسه كرده است (نك: 1/232- 238، جم). ياقوت (3/235) گويد: ابن رومى ابن عمار را «عزير» خواند. ابن عمار گفت: به چه سبب مرا چنين ناميدي؟ گفت: عزير باخداي خود مجادله كرد كه چرا خون 70 هزار تن اسرائيلى به دست بختنصر ريخته شد. خداوند به او وحى كرد كه اگر مجادله را رها نكنى، نام تو را از ديوان نبوت محو مىكنم (قس: ابن شاكر، ذيل وقايع سنة 314ق). ابن عمّار از وابستگان قاسم بن عبيدالله وزير عباسى و نيز فرزند او بود و با ابن جراح (ه م) محمد بن داوود مصاحبت داشت و او را با وي مباحثات و اخباري است (ابن نديم، 166). ابن رومى به سبب دوستى با ابن عمار كه در فقر مىزيست و پرخاشگر بود، اشعاري مىسرود و آنها را به وي نسبت مىداد تا دل مصاحبان او را به دست آورد، چنانكه ابن عمار به پايمردي همو، به ملازمت ابن جراح درآمد و او براي ابن عمار مقرّري تعيين كرد. با اينهمه وي با شاعر بغداد درآويخت و او را به باد انتقاد گرفت و هجو و عيب جويى كرد، و شگفت آنكه چون ابن رومى درگذشت، كتابى در تفضيل او با گزيدهاي از اشعارش نوشت كه آن را بر مردم املا مىكرد (صفدي، 7/172-173؛ ياقوت، 3/237-240). ابن عمار از ابن جراح روايت حديث مىكرد (ابن نديم، همانجا) و نيز از پدرش عبيدالله، عثمان بن ابى شيبه، سليمان بن ابى شيخ، عمر بن شبّه، اسحاق بن ابى اسرائيل، محمد بن قاسم معروف به مانى موسوس و ديگران روايت كرده است. احمد بن جعفر بن سلم قاضى ابوبكر ابن جعابى، ابن زنجى كاتب، ابوعمر ابن حيويه، ابوالفرج اصفهانى و ديگران از او روايت نمودهاند (ابوالفرج، 6/157، 7/157؛ خطيب، 3/169، 4/252-253؛ صفدي، 7/171؛ ياقوت، 3/233؛ ابن نجار، 2/140). ابن اثير هم از ابن عمار اخباري نقل كرده است. از جمله در يك مورد به روايت از او از گرايش سختِ مأمون به علويان و نيكيهايش به آنان سخن گفته است (6/438). ابن عمار شعر نيز مىسرود و ياقوت (3/241) و ابن شاكر (ص 154- 155) قطعه شعري از او به نقل از معجم الشعراء مرزبانى نقل كردهاند، ولى به گفتة فراج (ص 516) اين قطعه در نسخة خطى ناقصى از معجم كه در اختيار او بوده، نيامده است. آثار: ابن عمار آثار متعددي داشته است، اما با بررسى فهرستهاي موجود معلوم گرديد كه از هيچكدام از آنها نسخهاي در دست نيست. عناوين آثار او چنين است: كتاب المبيّضة، كه دربارة مقاتل طالبّيين (آل ابى طالب) است، الا´نواء، مثالب ابى نواس، اخبار سليمان ابن ابى شيخ، الزيادات فى اخبار الوزراء ابن جراح، اخبار حُجر بن عدي، اخبار ابى نواس، اخبار ابن الرومى و الاختيار من شعره، المناقضات، اخبار ابى العتاهية رسالة فى بنى امية، رسالة فى تفضيل بنى هاشم و اوليائهم و ذمّ بنى امية و اتباعهم، رسالة فى امر ابن المحرز المحدث، رسالة فى مثالب معاوية و اخبار عبدالله بن معاوية بن جعفر (ابن نديم، 166؛ همو، چ فلوگل، 48؛ ياقوت، 3/240). ظاهراً مطالبى از كتاب اخير در الاغانى آمده است (سزگين، 2(3)/56؛ قس: ابوالفرج، 11/73-76). سال وفات ابن عمار در منابع به اختلاف ياد شده است: ياقوت در يكجا (3/241، به نقل از مرزبانى)، 310ق و در جاي ديگر (3/233)، 314ق (قس: خطيب، 4/253) و ابن نديم (ص 166)، 319ق ضبط كردهاند. مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، 1329ق؛ ابن رومى، على، ديوان، به كوشش حسين نصار، قاهره، 1393ق/1973م؛ ابن شاكر كتبى، محمد، عيون التواريخ، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث، شم 2922؛ ابن نجار، محمد، ذيل تاريخ بغداد، به كوشش قيصر فرح، بيروت، دارالكتب العلميه؛ ابن نديم، الفهرست؛ همان، به كوشش گوستاو فلوگل، لايپزيگ، 1871م؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بولاق، 1323ق؛ خطيب بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ ذهبى، محمد، ميزان الاعتدال، به كوشش على محمد بجاوي، بيروت، 1382ق/1963م؛ سزگين، فؤاد، تاريخ التراث العربى، ترجمة محمود فهمى حجازي، رياض، 1403ق/1983م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1389ق/1969م؛ فراج، عبدالستار احمد، تكمله بر معجم الشعراء مرزبانى، قاهره، 1379ق/1960م؛ ياقوت، ادبا. جعفر شعار تايپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا