اِبْنِ صَصْري، نام افراد خاندانى دمشقى از محدثان، فقيهان، قاضيان و
مدرسان شافعى در سدههاي 5 - 8ق/11-14م. اين نام در منابع به صورت
صَرْصَري، صَصُرّي، صَصَري نيز ضبط شده است (ابن جوزي، عبدالرحمان، 8/279؛
ابن عساكر، 12/24؛ نعيمى، 2/254، ابن تغري بردي، النجوم، 6/316؛ زبيدي، ذيل
«شذا»)
اين خاندان در اصل از بينالنهرين برخاستهاند و از مردم «بلد» يا «بلط»
(ناحيهاي در بالاي دجله در نزديكى موصل) بودند (سمعانى، 2/306-307؛ ياقوت
1/715؛ ابن تغري بردي، النجوم، 5/100). صرصر (صصري) نام يكى از انشعابات
رود فرات است كه ناحية صرصر را در دو فرسخى بغداد آبياري مىكرده است
(سمعانى، 8/297؛ ابوالفدا، تقويم، 52 -53). جدّ اعلاي اين خاندان احمد دو
فرزند به نامهاي حسن و حسين داشت كه اولاد حسن شهرت و اهميت بيشتري
يافتهاند.
بارزترين فرد از اولاد حسين، ابوالحسن على بن حسين تغلبى (د محرم
467/سپتامبر 1074) است كه تنها آگاهى ما از وي اين است كه مىدانيم او از
تَمّام بن محمد رازي و عبدالرحمان بن عثمان استماع حديث كرده است (ابن
عساكر، 12/24). نوة دختري ابوالحسن على، ابومحمد هبةالله بن احمد بن محمد
انصاري معروف به ابن اكفانى، از او حديث شنيده است (ابن جوزي، يوسف،
8(1)/132).
فرزندان حسن از ابوالبركات محفوظ بن حسن بن محمد بن حسن (د 3 ذيحجة
545ق/23 مارس 1151م) به بعد اهميت مىيابند. از آنجا كه محفوظ به گفتة ابن
قلانسى (ص 312) به هنگام مرگ 80 سال داشته است، تولد او مىبايست در حدود
465ق/1073م روي داده باشد (نك: ابن عساكر، 16/285). او در رمضان 486 جزئى در
حديث را نزد نصر ابن احمد همدانى فراگرفت (همانجا؛ ذهبى، سير، 21/267). از
زندگى وي اطلاع بيشتري در دست نيست، ولى جمعى از فرزندان و نوادگان او از
سرشناسان زمان خود بودند. بجز كسانى كه ذكر آنان به تفصيل خواهد آمد،
ابومحمد حسن بن على بن محفوظ (د 617ق/ 1220م؛ نك: ذهبى، تاريخ، طبقة 62،
299) و احمد بن محمد بن حسن بن على بن محفوظ (625 - شوال 713ق/1228-1314م)
كه نزد علىبن محمدبنعبدالصمد سخاوي و عبدالعزيز بن دجاجيه و مخلص بن هلال
و جمع ديگري حديث شنيد و سمت نظارت داشت (ابن حجر، 1/310)، قابل ذكرند.
ابوالبركات محفوظ بر اثر بيماري درگذشت و در باب توما در قاسيون دمشق به
خاك سپرده شد (ابن عساكر، ابن قلانسى، همانجاها). مهمترين افراد شاخة محفوظ
از خاندان ابن صصري از اين قرارند:
1. ابوالغنائم هبةالله بن محفوظ (511 -3 جمادي الا¸خر 563ق/ 1117- 15 مارس
1168م)، محدث و قاضى شافعى. وي در بغداد از ابوالفتح عبيدالله بن عبدالله
بن شاتيل و در دمشق از ابومحمد عبدالرزاق بن نصر نجار و ابوالفرج يحيى بن
محمود ثقفى حديث آموخت (منذري، 3/533). وي از ديگر شيوخ شام مانند ابن
طاووس و هم رديفان او حديث آموخت و روايت كرد و فقه را نزد ابوالحسن سلمى
فراگرفت (ابنجوزي، يوسف، 8(1)/274؛ ابن شاكر، عيون التواريخ، نسخة چاپى،
17/241). پسران ابوالغنائم از راويان وي بودند. او در دمشق درگذشت و در باب
توما كنار ديگر افراد خاندانش به خاك سپرده شد.
2. ابوالمواهب حسن بن هبةالله بن محفوظ (537 -586ق/ 1142-1190م)، محدث
شافعى. او كه نخست نصرالله ناميده مىشد (ذهبى، المختصر، 169؛ همو، سير،
21/264)، يكى از معروفترين افراد خاندان ابن صصري است. وي در دمشق نزد
ابوالفتح نصرالله بن محمد لادقى و ابن قلانسى حديث شنيد و از حافظ
ابوالقاسم ابن عساكر نيز حديث روايت كرد (منذري، 1/147؛ ذهبى، سير، 21/265).
حسن بن هبةالله درپى فراگيري حديث سفرهاي متعددي به شام، عراق و ايران
كرد و در اين سفرها نزد استادان مشهور آن روز به آموختن حديث و علوم اسلامى
پرداخت. وي در حماة از محمد بن ظفر، در حلب از ابوطالب بن عجمى و ابن ياسر
جيّانى، در موصل از حسن بن على كعبى و ابوعلى حسن بن على بن نصر موصلى
(ذهبى، همانجا؛ صفدي، 12/294؛ منذري، 1/148) حديث شنيد. ابوالمواهب دوبار به
بغداد رفت كه سفر اول او در 568ق بود (ذهبى، تذكرة الحفاظ، 4/1359). وي در
اين سفرها از ابن شاتيل و هبةالله دقاق و ابن بطى حديث فراگرفت و در ادامة
سفر خود به ايران آمد. در همدان از حافظ ابوالعلاء همدانى و اسعد بن
عبدالكريم بن احمد همدانى، در تبريز از محمد بن اسعد حَفَدة عطاري و در
اصفهان از ابوالحسن علىبن محمد ابن احمد بن مردويه، ابورشيد دانيال، محمد
بن احمد بن ماشاذه و ديگران حديث آموخت (ذهبى، المختصر، سير، تذكره،
همانجاها؛ منذري، 1/147- 148). گفته شده كه حسن بن هبةالله به بيتالمقدس
نيز سفر كرد و در حضور صلاحالدين ايوبى حديث شنيد (زبيدي، همانجا؛ موسوعة
الفلسطينية، 2/239). ابوالمواهب حاصل سالها سفر و پژوهش را در 5 اثر ذيل به
وديعه نهاده بود: معجم الشيوخ در 16 جزء (سخاوي، 237)؛ رباعيات التابعين
(بغدادي، 1/547)؛ عوالى ابن عيينه؛ فضائل الصحابة؛ فضائل بيت المقدس يا
فضائل القدس، كه تمامى اين آثار در زمان حيات وي در آتش سوزي محلة كلاسة
دمشق از بين رفت (ذهبى، سير، همانجا؛ صفدي، 12/293-294؛ بغدادي 2/130، 196).
وي در دمشق وفات يافت و در ركنيه در دامنة قاسيون به خاك سپرده شد (صفدي،
همانجا؛ نعيمى، 2/254).
3. ابوالقاسم حسين بن هبةالله بن محفوظ (پيش از 540 -23 محرم 626ق/1145-22
دسامبر 1228م)، محدث و قاضى شافعى. او آموختن حديث را نزد پدر و پدربزرگ
مادريش ابوالمكارم عبدالواحد ابن هلال آغاز كرد (ذهبى، سير، 22/282) و در پى
آن نزد دانشمندان دمشق به يادگيري علوم اسلامى پرداخت و حديث را از
عَبْدان بن زرين و ابىالقاسم ابن البُن و ديگران فراگرفت (همانجا؛ منذري،
3/240). سپس به مكه و حلب رفت و در مكه ازابوحنيفه محمدبن عبدالله خطيب
اصفهانى و در حلب از ابوطالب بن عجمى حديث آموخت (ذهبى، همان، 22/283؛
همو، تاريخ، طبقة 63، 229). وي از على بن صباغ و ابوعبدالله سلاّل و ابومحمد
سبط خياط و هم طرازان آنان اجازه دريافت داشت (ذهبى، تاريخ، همانجا؛ همو،
العبر، 3/197) و فقه را نزد ابن ابى عصرون آموخت (صفدي، 13/80). مشايخ
بزرگى چون منذري، جمالالدين ابن صابونى، قوصى و ديگران از او حديث روايت
كردند (ذهبى، تاريخ، همانجا). حسين بن هبةالله علاوه بر تصدي قضاي شام،
حديث نيز مىآموخت. برزالى مشيخهاي در 17 جزء براي وي به رشتة تحرير در
آورد و ابن حاجب دربارة او گفته كه كارش روش خاصى داشته است. حسين بن
هبةالله اموال و املاك زيادي داشت كه چندبار نيز دچار نقصان شد. وي در
دمشق وفات يافت و در مقبرهاي در دامنة كوه قاسيون به خاك سپرده شد
(ذهبى، سير، 22/283-284؛ صفدي، همانجا).
4. ابوالغنائم امينالدين سالم بن حسن بن هبةالله بن محفوظ (577 -3 جمادي
الا¸خر 637ق/1181-31 دسامبر 1239م)، محدث، فقه شافعى و اديب. وي در دمشق
زاده شد، هنوز بيش از 5 سال نداشت كه همراه پدر به سفرهاي مختلف رفت و از
استادانى همچون نصرالله قَزّاز، ابوالعلاء محمدبن جعفربن عقيل و
عبدالرحيمبن اسماعيل حديث شنيد (منذري، 3/533؛ ذهبى، تاريخ، طبقة 64، 306).
در دمشق از فضل بن بانياسى و اسامة بن منقذ و عبدالرزاق بن نجار و خضر بن
طاووس و در بغداد از ابن شاتيل حديث آموخت (همانجاها؛ ذهبى، سير، 23/61).
ابوالغنائم در حديث به چنان درجهاي رسيد كه افرادي مانند برزالى، قوصى،
ابوالفضل ابن عساكر و عدهاي ديگر از او حديث روايت كردند. وي حافظ قرآن بود
و از ادب و فقه نيز بهره داشت (ذهبى، همانجاها؛ صفدي، 15/80).
ابوالغنائم 20 سال بيشتر نداشت كه به شهادت در محاكم قضايى پذيرفته شد.
وي مدتى نيز رسيدگى به امور بيمارستانها و ورّاث را برعهده داشت و در اين
امر حسن شهرت يافت (همانجاها). پسران ابوالغنائم نيز همانند پدر نامآور
بودند: پسر بزرگتر، شرفالدين عبدالرحمان بن سالم (ح 591 -11 شعبان
664ق/1195-19 مة 1266م) از عمر بن طبرزد و ابواليمن كندي و ديگران استماع
كرد و مدتى عهدهدار نظارت بر ديوان بود (يونينى، 2/355؛ ابن شاكر، عيون
التواريخ، نسخة چاپى، 20/340-341). پسر ديگر، بهاءالدين حسن (594 -4 صفر
664ق/1198-16 نوامبر 1265م) نيز مانند برادر بزرگ خود از عمر بن طبرزد و
ابواليمن كندي و ديگران استماع كرد (يونينى، 2/354- 355). محمد (598 -20
ذيقعدة 670ق/1220-20 ژوئية 1272م) پسر ديگر به مقام صدر كبير دست يافت و
مانند برادران خود به فراگيري حديث علاقه داشت و نزد پدر و نيز تاجالدين
كندي، هبةالله بن طاووس، ابن ابى لقمه و ابوالمجد قزوينى حديث فراگرفت و
به مصر سفر كرد و از اصحاب سلفى حديث شنيد و فرزندش، قاضى القضاة نجمالدين
و ابن عطار و دمياطى از او روايت كردند (همو، 2/486-487؛ صفدي 3/84؛ ابن تغري
بردي، النجوم، 7/237).
5. ابواسحاق جمالالدين ابراهيم بن شرفالدين عبدالرحمان ابن سالم (د شوال
693ق/1294م)، ناظر دواوين در دورة حكومت منصوريه و معاصر امير شمسالدين
سنقر. زندگى او تؤم با حوادث گوناگون بود، زيرا وي در روزگار امير شمسالدين
سنقر در 679ق توليت و نظارت دواوين را به عهده گرفت و اين سمت را در طول
صدارت وزير مجدالدين ابن كسيرات در اختيار داشت (صقاعى، 35).
جمالالدين پس از سقوط ابن كسيرات در 687ق به همراه عدهاي از سران دمشق
گرفتار آمد و در اين ميان ناصرالدين ابن مقدسى بر او مدعى شد (ابن فرات،
8/62؛ مقريزي، 1(3)/739). اين گرفتاري چندان طول نكشيد، زيرا در محرم همين
سال جمالالدين با پرداخت 300 هزار درهم جريمه آزاد شد و پس از رهايى در
ربيع الا¸خر به سمت خود بازگشت و تا آخر عمر در همين سمت باقى ماند (ابن
فرات، همانجا؛ مقريزي، 1(3)/739-741).
6. ابوالغنائم سالم بن محمد بن سالم (644 - 28 ذيحجة 698ق 1246-26 سپتامبر
1299م)، محدث، قاضى، ناظر ديوان اشراف، ديوان كبير و خزانه.
دوران زندگى وي همانند ساير افراد اين خاندان در فراگيري علوم اسلامى و
تصدي مناصب دولتى سپري شد. وي از برادر خود قاضى القضاة نجمالدين و مكى
بن علاّن، خطيب مردا و رشيدالدين عطار، رضى الدين ابن برهان و جماعتى ديگر
حديث شنيد (صفدي، 15/90). وي علاوه بر منصب قضا، نظارت بر ديوان اشراف و
خزانة دمشق را نيز بر عهده داشت (صقاعى، 83؛ ابن شاكر، عيون التواريخ، نسخة
عكسى، 320). در 693ق بعد از وفات پسر عمويش جمالالدين ابراهيم به نظارت
دواوين شام نيز منصوب شد (ابن فرات، 8/185) و تا 696ق بر اين سمت باقى
ماند. در اين سال به قاهره احضار شد و به زندان افتاد و بعد از پرداخت 60
هزار درهم رهايى يافت و دوباره بر منصب قضا نشست (برينر، «بنوصصرا1»، .(189
سالم بعد از مدتى سمتهاي خود را ترك گفت و به حج رفت و در مكه اقامت
گزيد. سپس به دمشق بازگشت و به امور خود پرداخت، اما سالى سپري نشد كه
درگذشت (ابن كثير، 14/6؛ ابن شاكر، همانجا).
7. محمد بن ابراهيم بن عبدالرحمان بن سالم (672 -17 ذيحجة 717ق/1273-21
فورية 1318م)، وي در طول عمر كوتاه خود مناصب مهمى مانند نظارت بر ديوان
اشراف و اوقاف و نظارت بر جامع اموي را بر عهده گرفت و براي مدتى ناظر
حماة شد (صقاعى، 181-182؛ ابن شاكر، عيون التواريخ، نسخة عكسى، 241). در 713ق
نظارت ديوان دمشق را بر عهده گرفت و پس از آن به حجاز رفت و در آنجا بيمار
شد و درگذشت و در مقبرة حجون (باب مُعلى) در مكه به خاك سپرده شد
(همانجاها؛ ابن كثير 14/69؛ابن دقماق، 13/371).
8. نجمالدين ابوالعباس احمد بن محمد (655 -16 ربيعالاول 723ق/ 1257- 25
مارس 1323م)، قاضى القضاة دمشق، قاضى عسكر، فقيه، محدث و اديب. وي در
دمشق زاده شد و در كودكى از پدر و جد مادريش مسلم بن علان حديث شنيد (ابن
شاكر، فوات، 1/125). در 659ق در درس رشيدالدين عطار حاضر شد و حديث فراگرفت
(ابن تغري بردي، المنهل الصافى، 2/97). وي نزد ديگر استادان بزرگ آن روز
دمشق نيز به فراگيري حديث و نحو و فقه پرداخت. نحو را نزد شرفالدين فزاري
(ابن قاضى شهبه، 2/326) و فقه را از تاجالدين فزاري آموخت (ابن شاكر،
همانجا). همچنين در مصر نزد شمسالدين اصفهانى به فراگيري فقه پرداخت
(صفدي، 8/17؛ ابن حجر، 1/312) و از نجيبالدين عبداللطيف و ابن عبدالدائم و
ابن ابى ميسر حديث آموخت (سبكى، 5/175؛ ابن شاكر، همانجا). نجم الدين
ابوالعباس از 180 نفر اجازه دريافت داشت و در روايت به درجهاي رسيد كه
افراد برجستة آن روز مانند سبكى، برزالى، ذهبى، علائى از او روايت كردند و
علائى مشيخهاي براي او تخريج كرد (ابن قاضى شهبه، 2/326-327). نجمالدين
از جوانى به امور ديوانى و قضا آشنا شد و از 679ق مدتى در ديوان درج (انشاء)
دمشق به كار پرداخت (صقاعى، 190؛ صفدي، 18/16). از 628ق در مدارس بزرگ آن
روز دمشق شروع به تدريس كرد. ابتدا در مدرسة عادلية صغيره و از 690ق در مدرسة
امينيه و از 694ق در مدرسة غزاليه (ابن شاكر، عيون التواريخ، نسخة عكسى،
313؛ همو، فوات، 1/126؛ ابن كثير، 14/106) و از 715ق در مدرسة اتابكيه به
تدريس پرداخت (ذهبى، العبر، 4/40). وي علاوه بر تدريس سمتهاي ديگر نيز
داشت. در رمضان 694 در ايام دولت عادل كتبغا به سمت قاضى عسكر دمشق
برگزيده شد و از 702ق به قاضى القضاتى شام منصوب شد (ابن شاكر، ابن كثير،
همانجاها؛ مقريزي، 1(3)/809؛ ابن فرات، 8/197). در712ق نظارت اوقاف شام
(ابن شاكر، عيون التواريخ، نسخة عكسى، 157، ذيل وقايع سال 712) و از 716ق
سمت مشيخةالشيوخ دمشق را بعد از شهابالدين محمد بن عبدالرحمان كاشغري به
عهده گرفت (مقريزي، 2(1)/161). در 720ق بعد از وفات ابن جماعه منصب قضاي
دمشق يافت و اين سمت را تا آخر عمر خود داشت (ابن حجر، همانجا).
نجمالدين حافظهاي قوي داشت و خطوط هفت گانه را خوش مىنوشت (ابن قاضى
شهبه، 2/328) و در نوشتن سريع بود (نك: ابن حجر، همانجا). گفته شده
نجمالدين در سالهاي تصدي قضا با بصيرت داوري مىكرد و در صدور احكام دقيق
بود و از كسى رشوه دريافت نمىكرد (ابن تغري بردي، المنهل الصافى، 2/98).
او در 705ق براي محاكمة ابن تيميه از دمشق به مصر آورده شد و يكى از چند
قاضى محكمه بود. بعد از زندان رفتن ابن تيميه وي دوباره به دمشق بازگشت
(دواداري، 9/137؛ ابن حبيب، 1/269). قاضى القضات در 68 سالگى بر اثر بيماري
وفات يافت و پيكر وي در نزديكى ركنيه به خاك سپرده شد و بر مرگ وي
شهابالدين محمود مرثيهاي سرود (ابن شاكر، فوات، 1/126).
9. محمد بن محمد بن محمد بن احمد (د ح 800ق/1398م). او احتمالاً از نوادگان
قاضى القضاة نجمالدين بود. از زندگى وي اطلاعى در دست نيست. تنها تأليفى
كه از وي با عنوان الدرة المضيئة فى الدولة الظاهرية باقى مانده اثر
پرفايدهاي در تاريخ دمشق در دورة سلطنت ظاهر برقوق است و حوادث سالهاي
791- 798ق را شامل مىشود. الدرة المضيئة علاوه بر ذكر جزئيات حوادث، حكايات
و اشعاري را نيز دربردارد كه خود نشانة سبك ادبى قرن 8ق/14م است. با توجه
به مندرجات كتاب و سال شمار حوادث مىتوان تخمين زد كه مؤلف آن تا حوالى
800ق زنده بودهاست (قس: برينر، «تاريخ سال شمار دمشق1» مقدمه، .(12-16
اين اثر به همراه ترجمة انگليسى توسط برينر در 1963م در دو مجلد در كاليفرنيا
به چاپ رسيده است. محمد بن محمد در الدرة المضيئة از اثر ديگر خود با عنوان
دُرَر الافكار فى غرائب الاخبار نام برده كه احتمالاً در دو جلد بوده است
(ص 61، 73، 93، 179).
در منابع از 3 تن از زنان خاندان ابن صصري به نامهاي ست الغز، اسماء، و
ملكه نيز نام برده شده كه هر يك در علوم اسلامى به نحوي نامى يافتهاند:
ست العز دختر هبةالله بن محفوظ معروف به ام منعم (در رمضان 632ق/1235م)
بود كه از عبدالجليل بن ابى سعد هروي و محمد ابن اسعد حفدة عطاري اجازه
دريافت داشت و جمعى از او حديث شنيدند (نك: ذهبى، تاريخ، طبقة 64، 85)؛ اسماء
دختر محمد بن سالم ابن حسن بن هبةالله (638 -11 ذيحجة 733ق/1240-23 اوت
1333م) و همسر ابراهيم بن عبدالرحمان بن سالم بن حسن است كه از جد
مادريش مكى بن علاّن، بخشى از بغية المستفيد و چند اثر حديثى ديگر را
فراگرفت (ابوالفدا، المختصر، 4/110؛ ابن حجر، 1/429) و افرادي چون احمد بن
عبدالله بعلبكى (سبكى، 9/18) و شيخ برهانالدين و ابوبكر بن عز فرضى از او
روايت كردهاند (نك: ابن حجر، همانجا؛ ابن شاكر، عيون التواريخ، نسخة عكسى،
ذيل حوادث سال 733ق؛ ذهبى، العبر، 4/97). ابوالفدا در رثاي او ابياتى سروده
است (همانجا)؛ ملكه معروف به اُمّطالوت دختر ابراهيم بن عبدالرحمان و دختر
اسماء (د 18 رجب 749ق/13 اكتبر 1348م) نيز مانند مادر خود در حديث نامى داشت
و از جد مادريش محمد بن سالم حديث شنيد. برزالى و عزالدين ابن جماعه نزد
وي استماع حديث كردند و جزئى در حديث را از او روايت كردند و ابوجعفر نام او
را در مشيخة عزالدين آورده است (ابن حجر، 6/122-123؛ ابن رافع، 2/89؛ كحاله،
5/102).
مآخذ: ابن تغري بردي، المنهل الصافى، به كوشش محمد امين، قاهره، 1984م؛
همو، النجوم؛ ابن جوزي، عبدالرحمان، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1359ق؛ ابن
جوزي، يوسف، مرا¸ة الزمان، حيدرآباد دكن، 1951ق؛ ابن حبيب، حسن، تذكرة
النبيه، به كوشش محمدامين، قاهره، 1976م؛ ابن حجر، احمد، الدرر الكامنة،
حيدرآباد دكن، 1392- 1396ق؛ ابن دقماق، ابراهيم، ترجمان الزمان، نسخة عكسى
موجود در كتابخانة مركز؛ ابن رافع، محمد، الوفيات، به كوشش صالح مهدي عباس
و بشار عواد معروف، بيروت، 1402ق/1982م؛ ابن شاكر كتبى، محمد، عيون
التواريخ، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ همو، همان، به كوشش فيصل سامر و
نبيله عبدالمنعم داوود، بغداد، 1400ق/1980م؛ فوات الوفيات، به كوشش احسان
عباس، بيروت، 1973م؛ ابن صصري، محمد، الدرة المضيئة، به كوشش ويليام برينر،
كاليفرنيا، 1963م؛ ابن عساكر، على، تاريخ دمشق، نسخة عكسى موجود در كتابخانة
مركز؛ ابن فرات، محمد، التاريخ، به كوشش قسطنطين زريق، بيروت، 1932-1942م؛
ابن قاضى شهبه، احمد، طبقات الشافعيه، به كوشش حافظ عبدالعليم خان،
حيدرآباد دكن، 1399ق/1979م؛ابن قلانسى، حمزة بن اسد، ذيل تاريخ دمشق، به
كوشش آمدروز، بيروت، 1908م؛ ابن كثير، البداية؛ ابوالفدا، تقويم البلدان، به
كوشش م. دوسلان، 1840م؛ همو، المختصر فى اخبار البشر، بيروت، دارالمعرفة؛
بغدادي، ايضاح؛ دواداري، ابوبكر، كنزالدرر، به كوشش هانس روبرت رويمر،
قاهره، 1379ق/ 1960م؛ ذهبى، محمد، تاريخ الاسلام، به كوشش بشار عواد معروف
و ديگران، بيروت، 1408ق/1988م؛ همو، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، 1333-1334ق؛
همو، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1405ق/1985م؛
همو، العبر، به كوشش محمد سعيد زغلول، بيروت، 1405ق/1985م؛ همو، المختصر
المحتاج اليه، بيروت، 1405ق/1985م؛ زبيدي، تاجالعروس؛ سبكى، عبدالوهاب،
طبقات الشافعية الكبري، به كوشش محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو،
قاهره، 1974م؛ سخاوي، محمد، الاعلان بالتوبيخ، به كوشش فرانتس روزنتال،
بغداد، 1382ق/1963م؛ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن
يحيى معلمى، حيدرآباد دكن، 1383ق/1963م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به
كوشش هلموت ريتر، بيروت، 1381ق/1408م؛ صقاعى، فضلالله، تالى كتاب وفيات
الاعيان، به كوشش ژاكلين سوبله، بيروت، 1974م؛ كحاله، عمررضا، اعلام
النساء، بيروت، 1404ق/1984م؛ مقريزي، احمد، السلوك، به كوشش محمد مصطفى
زياده، قاهره، 1970م؛ منذري، عبدالعظيم، التكملة لوفيات النقلة، به كوشش
بشار عواد معروف، بيروت، 1405ق/1984م؛ الموسوعة الفلسطينية؛ نعيمى، عبدالقادر،
الدارس، به كوشش جعفر حسنى، دمشق، 1367ق/ 1984م؛ ياقوت، بلدان؛ يونينى،
موسى، ذيل مرا¸ة الزمان، حيدرآباد دكن، 1375ق/ 1955م؛ نيز:
Brinner, William, X The Banu s a s r ? , Arabica, Leiden, 1960, vol. VII; id,
Preface to A Chronicle of Damascus by Ibn W z s r ? , California, 1963.
عليرضا علاءالدينى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا