اِبْنِ شِنْظير، ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن حسين (352-10 ذيحجة 402ق/963-3
ژوئية 1012)، محدث، مورخ و فقيه مالكى طُليطلى اندلسى. او در طليطله از
محدثان بسياري مانند ابومحمد عبدالله بن محمد بن اميه و ابومحمد عبدالله بن
فتح بن معروف و ديگران حديث شنيد. ابن شنظير با ابوجعفر احمد بن محمد بن
ميمون مصاحبت داشت، چنانكه نوشتهاند در رتبه و مقام مانند وي بود و هر دو
تن عنايت كاملى به علم و بحث در روايات و ضبط مشكلات احاديث داشتند، آنها
از آغاز فراگيري دانش و استماع حديث در طليطله و هنگام سفر به قرطبه و ديگر
شهرهاي اندلس و سپس مسافرت به شرق هميشه باهم بودند و حتى اجازاتى كه
به ديگران مىدادند، به طور مشترك بوده است (ابن بشكوال، 1/26، 91). ابن
شنظير در قرطبه از خلف بن قاسم و ابوعبدالله بن مفرج و ديگران استماع
حديث كرد و در 380ق/990م با دوست خود ابن ميمون به مكه رفت و پس از
انجام مراسم حج در آنجا از ابوالحسن على بن عبدالله بن جهضم و در مدينه
از قاضى ابوالحسين يحيى بن محمود حسنى حنفى حديث شنيد. در جنوب فلسطين و
در مصر نيز از ابوعدي عبدالعزيز بن على مقري و ديگران، در طرابلس از ابوجعفر
مؤدب احمد بن حسين، و در قيروان از ابوالقاسم عبدالرحمان ابن محمد بكري
معروف به ابن الصقلى استماع حديث كرد و دانش آموخت. سپس به طليطله وطن
خود بازگشت و در آنجا اقامت كرد (همو، 1/26، 27، 91؛ تونكى، 4/338) و به نشر
حديث پرداخت. او و دوستش ابن ميمون در مسجدجامع طليطله حلقة درسى تشكيل
دادند، چنانكه از اطراف و اكناف طالبان علم نزد آنان مىآمدند. ابن شنظير
مردي زاهد بود كه بسيار روزه مىگرفت و تلاوت قرآن مىكرد. او اهميت بسياري
به جمعآوري حديث و بحث و اجتهاد در آن مىداد و به طرق مختلف حديث آگاهى
داشت. در حلقة درس مردي موقر و با هيبت بود، چنانكه در حضور او جز سخن از
علم و حديث سخنى ديگر، خاصه در امور دنيوي به ميان نمىآمد. او مخالف با
اهل بدعت بود (ابن بشكوال، 1/91).
از شاگردان وي مىتوان ابوعثمان سعيد بن محمد بن جعفراموي، ابواسحاق
ابراهيم بن محمد بن وثيق و تمام بن عفيف بن تمام صدفى را ياد كرد (شكيب
ارسلان، 2/7، 10). ابن شنطير پس از مرگ يار نزديك خود ابن ميمون، تنها در
حلقة درس شركت مىكرد، ليكن پس از چندي درس را ترك گفت و تا هنگام مرگ
خانهنشين شد (ابن بشكوال، 1/92).
تونكى (4/338-339) دو كتاب: المختصر المدونة و المختصر المستخرجة را به وي
نسبت داده و بغدادي (1/7) از كتاب ديگر وي به نام تاريخ رجال اندلس ياد
كرده است. از اين آثار اكنون چيزي در دست نيست. احتمال دارد آنچه مقري در
نفح الطيب (2/105) نقل كرده از كتاب تاريخ وي باشد.
مآخذ: ابن بشكوال، خلف، الصلة، به كوشش عزت عطار حسينى، قاهره، 1374ق؛
بغدادي، هدية؛ تونكى، محمود حسن، معجم المصنفين، بيروت، 1344ق؛ شكيب
ارسلان، الحلل السندسية، بيروت، 1946م؛ مقري تلمسانى، احمد، نفح الطيب، به
كوشش احسان عباس، بيروت، 1388ق. على رفيعى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا