اِبْنِ سَلُّوم، صالح بن نَصْرالله حَلَبى (د 1081ق/1670م)، پزشك معاصر
سلطان محمد چهارم عثمانى. ابن سلوم را صالح افندي و حكيم باشى نيز
مىناميدند (ظاهريه، علوم، 36؛ II/595 .(GAL, او در حلب زاده شد و نزد
دانشمندان آنجا به تحصيل پرداخت و به ويژه در آموختن طب سختكوش بود. وي
سرانجام رئيس پزشكان حلب شد و آنگاه به قسطنطنيه رفت و ضمن آشنايى با
دانشمندان آن شهر (محبى، 2/240)، در مجالس درس تفسير شيخالاسلام يحيى
مِنقَري حاضر مىشد (عيسى بك، 223). سلطان محمد چهارم وي را كه در ميان
دانشمندان قسطنطنيه نامور شده بود، به دربار خود خواند. لطافت طبع ابن
سلّوم سلطان را مجذوب و به خود نزديك ساخت و سرانجام در 1066ق او را به
رياست پزشكان (حكيم باشى) قسطنطنيه گماشت (همانجا؛ محبى، 2/240-241).
ابن سلوم را مردي فاضل و مهربان وصف كرده و گفتهاند از چنان لطافت طبعى
برخوردار بود كه وقتى دست بيماري را مىگرفت چنان اثر آرام بخشى در روحية
او مىگذاشت كه حتى از عهدة شربتها هم ساخته نبود، او بسيار هوشمند و بذلهگو
و شوخ طبع بود و در اين زمينه از نوادر زمان خود به شمار مىرفت، وي
موسيقىدان بود و صداي خوش و طبع شعر نيز داشت و ابياتى از او برجاي مانده
است (محبى، عيسى بك، همانجاها). ابن سلوم تأليفاتى در علوم طبى به زبان
تركى دارد كه به زبان عربى نيز ترجمه شده است. گفتهاند ابن سلّوم
نخستين كسى بود كه به بيماري سيفليس كه آن را «الحب الافرنجى» (دانة
فرنگى) ناميده، در كتاب خود غاية الاتقان فى تدبير بدن الانسان اشاره كرده
است (وانديك، 233)، در اين كتاب نخستين آثار نفوذ طب اروپايى در منابع
تركى مشهود است. در بخش 4 اين كتاب، كه «الطب الجديد الكيميائى» نام دارد،
طب دورة رنسانس در اروپا بيشتر براساس آثار پاراسلسوس1 - كه ابن سلوم او را
رئيس پزشكان خوانده است - بيان شده است ( علمدر اسلام، 193). ابن سلّوم
نزد معاصرانش محبوبيت داشت و اشعاري توسط برخى از دوستان وي - همچون
عبدالباقى بن احمد سمان - در مدح او سروده شد (محبى، 2/241).
آثار: از ابنسلّوم آثاري در طب برجاي ماندهاست: 1. برءالساعة، نسخهاي خطى
از اين كتاب به شمارة 5524/2 در كتابخانة حاجى محمود در تركيه موجود است
(ششن، 44)؛ 2. غاية البيان فى تدبير بدن الانسان. به زبان تركى كه به
درخواست سلطان محمد عثمانى نوشته شده است (حاجى خليفه، 4/298). اين كتاب
را محمد بن شرف حلبى در 1262ق به زبان عربى ترجمه كرده است. نسخههاي
خطى زيادي از آن در ظاهريه (ظاهريه، طب، 2/389)، كوپريلى (كوپريلى، 1/496)
و توپكاپى I/578) موجود است؛ 3. غاية الاتقان فى تدبير بدن الانسان كه
مشتمل بر 4 فصل است: فصل اول، در امراض، محتوي 4 مقاله؛ فصل دوم، در
قوانين تركيب ادويه، مشتمل بر 3 باب؛ فصل سوم، اقرا باذين؛ فصل چهارم،
ترجمة طب جديد شيميايى پاراسلسوس مشتمل بر مقدمه و چند مقاله و خاتمه. از
اين كتاب نسخههاي متعددي موجود است (نك: ظاهريه، طب، 2/171-173؛ ورهووه،
.(VII/100
مآخذ: حاجى خليفه، كشف؛ ششن، رمضان و ديگران، فهرس مخطوطات الطب الاسلامى
فى مكتبات تركيا، استانبول، 1404ق/1984م؛ ظاهريه، خطى (علوم، طب)؛ علم در
اسلام، به كوشش احمد آرام، تهران، 1366ش؛ عيسى بك، احمد، معجمالاطباء،
قاهره، 1361ق/1942م؛ كوپريلى، خطى؛ محبى، محمدامين، خلاصةالاثر، قاهره،
1284ق؛ وانديك، ادوارد، اكتفاء القنوع، قاهره، 1896م؛ نيز:
; TS ( T O rk 5 a yazmalar ); Voorhoeve.
مهدي سلماسى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا