اِبْراهيمِ كازِرونى، ميرزا محمد (ح 1180-1260ق/1766- 1844م) پسر ميرزا اسماعيل متخلص به نادري، شاعر، عارف، پزشك و مداح محمدشاه قاجار. احداد او از سادات عالى مقام كازرون بودند، ابراهيم نيز در هيمن شهر متولد شد. در جوانى به شيراز آمد و به تحصيل علوم پرداخت (فسايى، 2/254) و پزشكى را نزد عمّش ميرزا مرتضى معروف به مسيحاي زمان و متخلص به مسيح (كازرونى، 23) كه حكيم باشى دربار شاهان زنديّه بود، فرا گرفت. به گفتة هدايت، ابراهيم همراه پدرش روانة عتبات شده و چندي نيز در آن ناحيه به فراگيري دانش مشغول بوده است ( رياض العالافين، 544)، امّا فسايى اشارهاي به سفر وي به عتبات ندارد (همانجا). ابراهيم در 1218ق/1803م همراه محمد نبى خان شيرازي، متخلص به فطرت و سفير (1183-1230ق/1769- 1815م)، كه به سفارت ايران در هندوستان منصوب شده بود، به اين كشور عزيمت كرد و پس از كسب ثروت فراوان (احتمالاً در اواخر 1221ق/1806م) به شيراز بازگشت. پس از جلوس محمدشاه (1250ق/1834م)، ابراهيم به سبب آگاهى داشتن از اوضاع مناطق جنوبى ايران، مأمور شد كه سفري بدين نواحى كرده، كتابچهاي به منظور شناخت بنادر و جزاير خليجفارس تهيه كند (كازرونى، 21). به نظر مىرسد كه اين سفر در 1253ق/1837م به پايان رسيده باشد، زيرا ابراهيم در مقدمة همين كتابچه از سال مذكور به عنوان زمان حاضر ياد مىكند (همو، 18). وي - ظاهراً از طرف محمدشاه - مأموريتى نيز در كازرون داشته است (همو، 24). وي از آغاز عمر به مصاحبت اهل ذوق و سلوك رغبت تمام داشت و در شيراز سيروسلوك عرفانى خويش را در خدمت ميرزا ابوالقاسم شيرازي ادامه داد (هدايت، همانجا؛ فسايى، 2/59، 254). ابراهيم سفري نيز به مكه كرد كه تاريخ آن معلوم نيست (ديوان بيگى، 3/1783). تاريخ مرگ ابراهيم به درستى معلوم نيست. فسايى سنّ او را بيش از 80 سال و مرگش را در 1260ق(2/254) و فرصت الدوله آن را در 1258ق مىداند (ص 398)، اما هدايت در پايان رياض العارفين، قطعهاي را ازابراهيم، بهمناسبت ختم كتاب خود نقلمىكند(ص 624 - 625) كه نشان مىدهد وي در 1260ق زنده بوده است و نيز در مجمع الفصحا كه تأليف آن در 1284ق/1867م به پايان رسيده است، در ذكر احوال ابراهيم گويد وي چند سالى است كه رحلت كرده است (2/1033)، ولى سال مرگ را معلوم نمىكند. بنابر آنچه ياد شد مىتوان گفت كه ابراهيم كازرونى در اواخر سال 1260ق و يا اندكى پس از آن (در شيراز) در گذشته است. آثار: ابراهيم كازرونى اشعار فراوانى در انواع قصيده، غزل، ترجيعبند و مثنوي داشته و به گفتة فرصت، ديوانى از اشعار خويش نيز فراهم آورده بوده است (ص 328). هدايت (معاصر و مصاحب او)، گويد كه وي در جمعآوري و ضبط اشعار خود بىمبالات بوده، از اين رو بسياري از آثارش مفقود شده و آنچه باقى مانده نيز تنظيم و ترتيب نيافته است، ولى بغدادي در هديةالعارفين (1/44) و آقابزرگ در طبقات (2/6) و نيز در الذريعه (7(4)/1149) ديوان اشعاري را از او ذكر مىكنند، و چنين به نظر مىرسد كه بعد از وفاتش آن را ترتيب دادهاند. ابراهيم چند مثنوي به نامهاي گلستان خليل، مشرق الاشراق، شايق و مشتاق، انفس و آفاق، منهج العشّاق و چهل صباح سروده كه گزيدههايى از آنها را هدايت در رياض العارفين نقل كرده است و همو گويد كه برخى از مثنويهاي وي ناتمام بوده است ( رياض العارفين، 544 - 545). فرصت الدوله، بعضى از مثنويها را در كازرون ديده است (ص 328). اما ديوان بيگى كه پيش از فرصت الدوله مىزيسته، هيچ يك از آنها را خود نديده است (3/1783). آقابزرگ و بغدادي، تنها به ذكر نام مثنويهاي ابراهيم (ظاهراً از روي نوشتة هدايت) اكتفا كردهاند. ابراهيم شاعري متوسط و شعرش عاري از قوّت و انسجام و گاهى ضعيف است و مضامين بديع در آن به ندرت ديده مىشود. اثر ديگر ابراهيم كازرونى، چنانكه اشاره شد، تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس است كه چاپ شده است (نك: مآخذ). مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ همو، طبقات اعلام الشيعة، نجف. 1954م؛ بغدادي، اسماعيل پاشا، ايضاح المكنون، استانبول، 1945م؛ همو، هديةالعارفين، استانبول، 1951م؛ ديوان بيگى شيرازي، احمد، حديقةالشعرا، به كوشش عبدالحسين نوايى، تهران، 1366ش؛ فسايى، ميرزا حسن، فارسنامة ناصري، تهران، 1313ش؛ فرصت الدولة شيرازي، محمد نصير، آثار عجم، بمبئى، 1314ق؛ كازرونى، ابراهيم، تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1367ش؛ هدايت، رضاقلى خان، رياض العارفين، به كوشش مهر على گركانى، تهران، 1344ش؛ همو، مجمعالفصحا، به كوشش مظاهرمصفا، تهران، 1340-1347ش. على ميرانصاري تايپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا