بُرْغُش، پايتخت ناحية قشتالة1 كهن در دوران اسلامى. اين شهر امروزه مركز
ايالت بورگس در شمال اسپانيا، و در درهاي در دو سوي رود آرلانزون قرار دارد.
اين نام را به صورت بُرغوش نيز ضبط كردهاند (ابن عذاري، 4/51).
جغرافىنويسان مسلمان برغش را از اقليم ششم در منطقة جليقيه2، در غرب
بنبلونه3 دانستهاند (ابن سعيد، 180؛ ابوالفدا، 184- 185).
هنگامى كه مسلمانان اندلس را فتح كردند، برغش وجود نداشت. در جاي اين شهر
چند روستا بود كه گهگاه مسلمانان به آنجا حمله مىكردند. آلفونسوي سوم
پادشاه قشتاله (سل 254-296ق/868 -909م) پيرامون اين روستاها بارويى كشيد و
قلعهاي براي دفاع از آنجا در برابر حملات مسلمانان ساخت. بدينگونه، هستة
نخستينِ شهر برغش شكل گرفت و پس از آن پايتخت قشتالة كهن شد (عنان،
الا¸ثار...، 310؛ قس: 2 .(EI
در 322ق عبدالرحمان سوم، ناصر خليفة اموي اندلس، در نبرد معروف به وَخشمه4
(ابن دلايى، 68)، جليقيه را در نورديد، راميروي دوم (رُذمير بن اُردون)
پادشاه ليون به وخشمه عقب نشست. ناصر پس از محاصرة آنجا برغش و بسياري از
دژهاي آن ناحيه را ويران ساخت (ابن حيان، 5/341-343؛ مقري، 1/364؛ عنان،
دولة الاسلام...، 2/401-404).
از 328ق/940م فرنان گنثالث5، كنت برغش، خود را از پادشاهى ليون مستقل
ساخت و مرزهاي قلمرو خود را تا قشتاله، اشتوريش6، سِرِزو، لنترون و الوا
گسترش داد. در اواخر دوران حكمرانى ناصر، برغش مانند ليون و بنبلونه خراجگزار
او بود ( 2 .(EI
در 390ق/1000م منصور بن ابى عامر، براي نبرد با مسيحيان به قشتاله لشكر
كشيد و در مسير خود دست به ويرانى زد و در اول شوال همان سال پايتخت آنجا،
برغش را درنورديد و سپس به سرقسطه و بنبلونه حمله كرد و به قرطبه بازگشت
(ابن خطيب، 72؛ عنان، همان، 2/562 -563).
فرناندوي اول پيش از مرگ خود در 457ق/1065م قلمرو خويش را ميان فرزندانش
تقسيم كرد؛ وي حكومت برغش و قشتاله و شهرهاي پيرامون را به پسر بزرگش
سانچو واگذارد (ابن عذاري، همانجا؛ ابن خطيب، 329-330؛ عنان، دول الطوائف،
223).
به گفتة ادريسى در سدة 6ق برغش شهري بسيار بزرگ و مستحكم بوده است و رودي
از ميان آن عبور مىكرده، و باروهايى دو بخش شهر را در بر مىگرفته است.
بيشتر ساكنان يكى از دو بخش يهودي بودهاند. همچنين برغش ناحيهاي آبادان،
پر آب و حاصلخيز و داراي تاكستانهاي فراوان و كشتزارهاي وسيع بوده، و از
مراكز مهم بازرگانى به شمار مىرفته است (2/732، 735-736، 740؛ نيز نك: ابن
عبدالمنعم، 88). در برغش كارگاههاي اسلحهسازي نيز وجود داشته است (ابن
سعيد، 180-181؛ ابوالفدا، 185).
برغش امروزه شهري بزرگ، باشكوه و زيباست. از آنجا كه اين شهر تحت سلطه و
حكومت مسلمانان درنيامده، آثار اسلامى در آن ديده نمى شود. با اين حال،
داراي آثار باستانى بسياري، از جمله كليساها، ديرها و كاخهاي تاريخى است؛ از
آن ميان، كليساي جامع برغش در مركز شهر، از باشكوهترين و بزرگترين
كليساهاي اسپانياست كه تاريخ بناي آن به 618ق/1221م در زمان فرناندوي
سوم، پادشاه قشتاله باز مىگردد و بزرگترين اثر باستانى به سبك گوتيك در
تمام اسپانياست. در پيرامون برغش دروازهاي با 3 طاق به سبك معماري عربى
به نام «طاق مارتين مقدس» وجود دارد (عنان، الا¸ثار...، 312).
بناي ديگر، ديري است كه آلفونسوي هشتم، پادشاه قشتاله (حك 553 -611ق/1158-
1214م) ساخته است (همو، عصر...، 2/592). اين دير كه در بلنديهاي برغش واقع
است، نمايى از طاقهاي عربى در آن به چشم مىخورد. در كنار يكى از اين
طاقها كه به شيوة مساجد اسلامى ساخته شده است، چند ستون قرار دارد. تأثير
هنر مُدَجَّنى (مدجّنون = مسلمانان مسيحى شده، نك: ه د، 10/346) در ساختمانها
و تزيينات دير آشكار است. در اطراف صحن داخلى آن طاقهاي عربى بنا شده است
و در سقف يكى از رواقها نوشتههاي كوفى و نقشهاي عربى ديده مىشود. در گنبد
ساختمان اصلى تزيينات و نوشتههاي عربى از جمله عبارت «بسمالله» وجود
دارد. چنين مىنمايد كه هنرمندان و صنعتگران مدجن، آيات قرآنى و عبارات
عربى را بىآنكه معنى آن را دريابند، تنها به عنوان تزيينات در بنا به كار
مىبردهاند.
جالب توجه است كه دَرِ نمازخانه به شيوة عربى و با مقرنسهاي چوبى به شكل
ستارههايى درون خانههاي 7 ضلعى تزيين شده است. به عقيدة برخى از محققان
اين كار مربوط به سدة 5 ق/11م يا اوايل سدة 6 ق/12م و با سبك ساخت اندلسى
است و شايد به عنوان غنيمتى گرانبها از مقصوره يا منبر يكى از مساجد اسلامى
به اينجا منتقل شده، و آلفونسوي هشتم آن را در دير خود كار گذاشته است.
پرچمى بزرگ با نقشها و نوشتههاي اسلامى (30/3 ئ 20/2 متر) در سردر يكى از
سالنها آويخته شده كه گفته مىشود در نبرد مشهور عُقاب كه در 609ق/ 1212م
روي داد و به شكست موحدون و پيروزي اسپانياي مسيحى به رهبري آلفونسوي
هشتم انجاميد، به غنيمت گرفته شده است (عنان، همان، 312-314). در اين دير
و در موزة شهر برغش آثار ديگري از دورة مدجنى به چشم مىخورد (همان،
316-317).
مآخذ: ابن حيان، حيان، المقتبس، به كوشش چالمتا و ديگران، مادريد، 1979م؛
ابن خطيب، محمد، اعمال الاعلام، به كوشش لوي پرووانسال، بيروت، 1956م؛
ابن دلايى، احمد، ترصيع الاخبار، به كوشش عبدالعزيز اهوانى، مادريد، 1965م؛
ابن سعيد مغربى، على، الجغرافيا، به كوشش اسماعيل عربى، بيروت، 1970م؛
ابن عبدالمنعم حميري، محمد، روض المعطار، به كوشش احسان عباس، بيروت،
1980م؛ ابن عذاري، احمد، البيان المغرب، به كوشش احسان عباس، بيروت،
1983م؛ ابوالفدا، تقويم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاريس، 1840م؛
ادريسى، محمد، نزهةالمشتاق، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه؛ عنان، محمد
عبدالله، الا¸ثار الاندلسية الباقية فى اسبانيا و البرتغال، قاهره،
1381ق/1961م؛ همو، دول الطوائف، قاهره، 1380ق/1960م؛ همو، دولة الاسلام فى
الاندلس، قاهره، 1408ق/1988م؛ همو، عصر المرابطين و الموحدين فى المغرب و
الاندلس، قاهره، 1384/1964م؛ مقري تلمسانى، احمد، نفح الطيب، به كوشش
احسان عباس، بيروت، 1388ق/1968م؛ نيز:
2 .
محمدرضا ناجى