باباشَمَل، نشريهاي هفتگى، انتقادي و فكاهى كه نخستين شمارة آن به
مديريت وسردبيري رضا گنجهاي (1290-1374ش)، درفروردين 1322/ آوريل 1943، به
زبان فارسى در تهران منتشر شد.
رضا گنجهاي در تبريز به دنيا آمد. پدر او ميرزا عليقلى از آزاديخواهان دورة
مشروطيت به شمار مىرفت كه به نمايندگى از مردم تبريز به مجلس نيز راه
يافت. خانة آنها، محل آمد و شد آزاديخواهان آن دوره مانند سيدحسن تقىزاده
و حاج اسماعيل اميرخيزي بود. گنجهاي ازهمان ابتدا شوق روزنامهنگاري داشت
و در مدرسة حكمت، روزنامهاي به نام وطن ، راه انداخته بود (حالت، 28؛
مجتهدي، 132، 134، 135).
گنجهاي در 1305ش به تهران آمد و تحصيلات خود را در اين شهر ادامه داد. در
1310ش به اروپا رفت و در پلىتكنيك زوريخ به تحصيل پرداخت. در 1316ش در
رشتة مهندسى ماشين فارغالتحصيل شد و به ايران بازگشت و در راهآهن و
دانشگاه به كار و تدريس پرداخت (حالت، همانجا).
پس از خروج رضاشاه از ايران در شهريور 1320ش، و تغيير اوضاع سياسى روز،
گنجهاي به تشويق حاج اسماعيل اميرخيزي، به فكر انتشار نشريهاي فكاهى
افتاد (همانجا). از اينرو، در 1321ش امتياز باباشمل (به معنى لوطى وداش
مشدي) را به مديريت و سردبيري خود از وزارت فرهنگ درخواست نمود كه در 18
اسفند همين سال از سوي شوراي عالى فرهنگ، و علىاكبر سياسى (وزير فرهنگ) با
صدور امتياز نشر هفتهنامهاي بهنام او موافقت شد (روستايى، 2/227).
شمارة نخست باباشمل در روز پنجشنبة 25 فروردين 1322، انتشار يافت (حالت، 26) و
بر خلاف انتظار گنجهاي، نسخههاي آن به سرعت ناياب گرديد، به گونهاي كه
او مجبور به تجديد چاپ آن شد (همو، 28).
باباشمل در اوايل انتشار در 8صفحه با قطع كوچك و غالباً در پنجشنبة هر هفته
منتشر مىشد. در بالاي صفحة اول، نام نشريه، يعنى باباشمل و تصوير مردي با
سبيل و كلاه تخم مرغى شكل آمده بود كه در زير آن، عدم انتساب نشريه به
گروههاي سياسى گوشزد شده بود (همو، 26- 28؛ نفيسى، 47- 48؛ نجفزاده، 3/932).
در همين صفحه، كاريكاتوري ترسيم مىشد كه تناسب موضوعى آن با اوضاع سياسى
روز، از ويژگيهاي برجستة آن به شمار مىرفت (نفيسى، همانجا)، بهگونهاي كه
آل احمد آنها را نوعى تحول در ترسيم كاريكاتور در ايران مىدانست (ص 17).
باباشمل از تنوع موضوعى چشمگيري برخوردار بود، با عناوينى همچون: «درد دل
باباشمل» (سرمقاله)، «برهان قاطر» (در مقابل برهان قاطع و مربوط به تحريف
اسامى رجال سياسى)، «مبارزه با ملقلقبافى» (تمسخر مغلقگويان)، «آوازهاي
كوچه باغى» (تحريف شعرهاي معروف، به قصد انتقاد)، «كلمات طوال» (در مقابل
كلمات قصار و شوخى با روحيات و خلقيات نسوان)، «نيش و نوش» (تحريف شعرهاي
معروف)، «لب تشنه» (مخصوص نامههاي وارده)، «مىگويند» (دربارة شايعات
منتشره)، «شوخى با نمايندگان»، «روزنامهها» (شوخى بانشريات ديگر)، «بورس»،
«خبرهاي كشور»، «چهار عمل اصلى»، «از ما مىپرسند» و «چگونه باورم شد كه
نويسنده و شاعر هستم» (حالت، 29 - 30؛ نفيسى، 48).
نويسندگان بسياري همچون رضا گنجهاي، احمد گلچين معانى، رهى معيري (با نام
مستعار زاغچه)، مهندس فزونى (با نام مستعار مهندس الشعرا)، ابراهيم صهبا (با
نامهاي مستعار شيخ سرنا و ابرام سرپا) و نويسندگانى با نامهاي مستعار لاادري،
دوزخى، مجنون، هالو، كلاغ سياه، خفيه نويس، اللهوردي، و... مطالب باباشمل
را تهيه مىكردند؛و سرانجامبهرام داوريوبنىسليمانكهترسيمكاريكاتورهايِ
باباشمل را برعهده داشتند (حالت، 30-31؛ نفيسى، همانجا؛ نجفزاده، 3/933).
سرمقالة باباشمل و قسمت اعظم مطالب آن را گنجهاي مىنوشت و علاوه بر آن،
موضوعات شعر و نيز كاريكاتورها را خود تعيين مىكرد و ديگران به سرودن و يا
ترسيم كاريكاتورها اقدام مىكردند. او در عين حال، هماهنگى ميان هيأت
تحريريه را برعهده داشت و اين امر سبب شده بود، يكنواختى و يكدستى در
مطالب باباشمل ديده شود (حالت، 31).
زبان و شيوة بيان مقالات باباشمل، به شكل ساده، عوام فهم و محاورهاي بود
و همين ويژگيها، از عوامل نفوذ اين نشريه در ميان تودههاي مردم شده بود
(نفيسى، همانجا؛ مجتهدي، 134؛ ساتن، 268). به گفتة آلاحمد (همانجا)، زبان
باباشمل، نجيب و شوخيهاي آن با نزاكتتر و روحانىتر از ديگر نشريات فكاهى
بود و از ركاكت و ابتذال هم چيزي در آن به چشم نمىخورد، و برزين هم آن
را از متينترين نشريات فكاهى به شمار آورده است (ص 79).
سرمقالههاي گنجهاي كه باعنوان «درد دلهاي باباشمل» در هر شماره درج
مىشد، از يك سو به اوضاع و احوال سياسى روز مرتبط مىشد و از سوي ديگر
انعكاس علاقه و دوستى او به مردم بود (حالت، 26؛ نفيسى، 47). نگاهى به
اين سرمقالهها ميزان تأثيرپذيري گنجهاي از نوشتههاي علىاكبر طاهرزاده
(صابر) در روزنامة ملانصرالدين، على اكبر دهخدا (دخو) در روزنامة صوراسرافيل با
عنوان «چرند و پرند» و لطايف نكتهگويان آذربايجانى را نشان مىدهد (حالت،
26- 28؛ مجتهدي، همانجا). تأثيرپذيري گنجهاي از دهخدا و ارادتش به او، به
حدي بود كه در سرمقالة شمارة اول، با عنوان «بهياد دخو - داش ماهم آمديم!»،
به اين موضوع اشاره كرده است (حالت، 26). با اينهمه، گنجهاي هنگامى كه
مصالح جدي كشور مطرح بود، زبان طنز را به يكسو مىنهاد و به طور صريح و
قاطع به آن موضوعات مىپرداخت. ازجملة اين مسائل مىتوان به برادركشى
قشقاييها و مسأله آذربايجان اشاره داشت.
باباشمل مجموعاً در 150 شماره و در دو دورة جدا از هم، طى 3 سال و اندي منتشر
شد: دورة اول شامل 3 سال بود. سال اول در پنجشنبة 25 فروردين 1322 آغاز شد و
پس از 47شماره در پنجشنبة 25 اسفند 1322 پايان يافت. سال دوم با شمارة 48 در
10 فروردين 1323 آغاز شد و با شمارة 96 در اسفند همين سال پايان گرفت. سال
سوم با شمارة 97 در چهارشنبة اول فروردين 1324 شروع شد و با شمارة 123 در
پنجشنبة 12 مهر همان سال به اتمام رسيد. در اين زمان با سفر گنجهاي به
اروپا، انتشار دورة اول باباشمل به پايان رسيد. دورة دوم باباشمل در روز
پنجشنبة 29 مرداد 1326 با شمارة 124 آغاز شد، ولى گنجهاي خيلى زود، يعنى پس
از چند ماه در 10 اسفند همان سال با انتشار شمارة 150 و با ذكر اين نكته كه
طى اين چند سال، تنها اندوختهاش از فعاليت مطبوعاتى، «كينة دشمنان و رنجش
دوستان» بوده، و ديگر «صبر و تواناييش» به سر آمده است، به انتشار باباشمل
پايان داد (حالت، 31؛ نفيسى، 49؛ نجفزاده، همانجا).
مآخذ: آل احمد، جلال، «ورشكستگى مطبوعات »، علم و زندگى، تهران، 1338ش، شم
3؛ برزين، مسعود، شناسنامة مطبوعات، تهران، 1371ش؛ حالت، ابوالقاسم، «نامة
باباشمل»، تلاش، تهران، 1351ش، شم 34؛ روستايى، محسن و غلامرضا سلامى، اسناد
مطبوعات ايران، تهران، 1376ش؛ ساتن، الول، «نشريات منتشرة ايران»، ادبيات
نوين ايران، ترجمة يعقوب آژند، تهران، 1363ش؛ مجتهدي، مهدي، رجال
آذربايجان در عصر مشروطيت، تهران، 1327ش؛ نجفزادة بار فروش، محمدباقر و
مرتضى فرجيان، طنزسرايان ايران از مشروطه تا انقلاب، تهران، 1370ش؛ نفيسى،
محمود، «تاريخچة مطبوعات ايران»، تحقيقات روزنامه نگاري، تهران، 1348ش، س
4، شم 15. على ميرانصاري