responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4142
اويسيه‌
جلد: 10
     
شماره مقاله:4142

اُوِيْسيّه‌، نام‌ يكى‌ از طريقه‌هاي‌ صوفيه‌. در سده‌هاي‌ 6 و 7ق‌ به‌ آن‌ دسته‌ از صوفيان‌ كه‌ در سلوك‌ به‌ شيخ‌ و پيري‌ معيّن‌ انتساب‌ نداشتند و با توسل‌ به‌ روحانيت‌ِ رسول‌ اكرم‌(ص‌) منازل‌ سلوك‌ را طى‌ مى‌كردند و بدون‌ واسطه‌، به‌ امداد روحانى‌ نبى‌ پرورش‌ مى‌يافتند، اويسى‌ گفته‌ مى‌شد (عطار، 28-29؛ پارسا، 15؛ جامى‌، 16، 502؛ ابن‌ كربلايى‌، 1/510 -511؛ داراشكوه‌، 29-30). اين‌ تعريف‌ از اويسيه‌ هرچند در همة ادوار تصوف‌ نزد مشايخ‌ و دانشمندان‌ خانقاهى‌ مقبول‌ و پذيرفته‌ بوده‌ است‌، اما اشارات‌نويسندگان‌صوفى‌ دوره‌هاي‌بعد، همچون‌عبدالرحمان‌ جامى‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ اين‌ عنوان‌ از قرن‌ 8ق‌ به‌ بعد، بر صوفى‌ سالكى‌ اطلاق‌ مى‌شده‌ است‌ كه‌ به‌ ظاهر از شيخى‌ متابعت‌ و پيروي‌ نمى‌كرده‌، و به‌ پيرو شيخى‌ از مشايخ‌ گذشته‌ متوسل‌ مى‌شده‌، و حل‌ مشكلات‌ سلوك‌ را از روحانيت‌ او مى‌خواسته‌ است‌؛ چنانكه‌ بهاءالدين‌ نقشبند از روحانيت‌ خواجه‌ عبدالخالق‌ غُجدُوانى‌ بهره‌ مى‌گرفته‌، و اويسى‌ ناميده‌ شده‌ است‌ و زين‌الدين‌ ابوبكر تايبادي‌ با توسل‌ به‌ روحانيت‌ احمد جام‌ ژنده‌پيل‌ منازل‌ سلوك‌ را طى‌ كرده‌، و اويسى‌ خوانده‌ شده‌ است‌ و گفته‌اند كه‌ عطار نيشابوري‌ بر اثر تجلى‌ نور منصور حلاج‌ بر روح‌ او پرورش‌ يافته‌، و اويسى‌ محسوب‌ شده‌ است‌ (جامى‌، 390، 499، 597؛ نيز نك: داراشكوه‌، همانجا؛ فروزانفر، 32-33).
رأي‌ و نظر جامى‌ را دربارة اويسيه‌ شاگرد او - عبدالغفور لاري‌ - اينگونه‌ بيان‌ كرده‌ است‌ كه‌ عارف‌ سالك‌ اگر در پناه‌ روحانيت‌ يكى‌ از مشايخ‌ صوفيه‌ درآيد كه‌ آن‌ شيخ‌ در روزگار او زنده‌ باشد وليكن‌ به‌ ظاهر او را نديده‌، و با جسمانيت‌ او بيگانه‌ باشد، باز هم‌ اين‌ سالك‌ صوفى‌ِ اويسى‌ تواند بود (لاري‌، گ‌ 4ب‌). اين‌ دسته‌ از عارفان‌ را به‌ آن‌ سبب‌ اويسى‌ خوانده‌اند كه‌ در سلوك‌ صوفيانه‌، به‌ سيرت‌ تابعى‌ مشهور، اويس‌ قرنى‌ تشبّه‌ كرده‌اند (عطار، همانجا؛ جامى‌، 16، 390، 499، 502، 597).
از تاريخ‌ پيدايش‌ طريقة اويسيه‌ اطلاع‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌. كمبود اطلاعات‌ تاريخى‌ دربارة اويسيان‌ احتمالاً به‌ سبب‌ سنت‌ و روش‌ اخفا و استتار بوده‌ است‌ كه‌ آنان‌ به‌ استناد آن‌، از آشكار ساختن‌ احوال‌ و آراء خويش‌ اجتناب‌ مى‌كرده‌اند. ميل‌ شديد اويس‌ قرنى‌ به‌ اخفاي‌ احوالش‌ روشن‌ است‌ (نك: نيشابوري‌، 98-99؛ نيز نك: ه د، اويس‌ قرنى‌). اين‌ روش‌ بنابر نگارشها و اسناد متأخر اويسى‌، حتى‌ در سده‌هاي‌ متأخر نيز رواج‌ داشته‌ است‌ (نك: تذكره‌...، 9)؛ اما آنچه‌ مسلم‌ است‌، اين‌ است‌ كه‌ مشايخ‌ صوفيه‌ و مؤلفان‌ نخستين‌ نگارشهاي‌ مدوّن‌ عرفانى‌، اويس‌ قرنى‌ را از جملة اولياءالله‌ و از بزرگان‌ اهل‌ تصوف‌ دانسته‌اند و اقوال‌ و احوال‌ او را محور و موضوع‌ پاره‌اي‌ از آراء و آداب‌ صوفيانه‌ قرار داده‌اند (نك: ابونعيم‌، 2/79-87؛ ابن‌ جوزي‌، 3/43-57؛ قشيري‌، 121؛ هجويري‌، 50، 99، 100، 102؛ بدري‌ كشميري‌، 46-47؛ بدخشى‌، 65 -67؛ نيز: حسينى‌، 106 ؛ شيمل‌، .(28-29
با اينهمه‌، بايد دانست‌ كه‌ هجويري‌، آنگاه‌ كه‌ از طريقه‌ها و سلسله‌هاي‌ صوفيه‌ ياد مى‌كند (ص‌ 218-341)، از گروه‌ يا افرادي‌ به‌ اسم‌ اويسيه‌ نام‌ نمى‌برد، و در نگارشهاي‌ عرفانى‌ و خانقاهى‌ هم‌ تا روزگار عطار نيشابوري‌، نام‌ مشرب‌ يا طريقة اويسيه‌ ديده‌ نمى‌شود. اينكه‌ از سدة 7ق‌ به‌بعد ابوالقاسم‌ كركانى‌،ابويزيد بسطامى‌،ابوالحسن‌ خرقانى‌وعبدالقادر جيلانى‌ را به‌عنوان‌ اويسى‌ معرفى‌ مى‌كنند (نك: پارسا،جامى‌، همانجاها؛ ابن‌ كربلايى‌، 1/511؛ داراشكوه‌، همانجا؛ معصوم‌عليشاه‌، 2/48)، براساس‌ شناختى‌ است‌ كه‌ صوفية پس‌ از فريدالدين‌ عطار نيشابوري‌، از اشارات‌ او به‌ مشرب‌ اويسى‌ (نك: ص‌ 27، 28-29، 685) داشته‌اند و آن‌ را به‌ احوال‌ عارفان‌ متقدم‌ نيز نسبت‌ داده‌اند. اما از آنجا كه‌ عطار نيشابوري‌ (ح‌ 540 - 618ق‌) از «قومى‌» به‌ نام‌ «اويسيان‌» ياد مى‌كند و مقام‌ آنان‌ را «عظيم‌ و عالى‌» مى‌داند (ص‌ 28-29)، حاكى‌ از آن‌ است‌ كه‌ اويسيه‌ به‌ عنوان‌ مشربى‌ عرفانى‌ در نيمة سدة 6ق‌ شناخته‌ بوده‌ است‌. و نيز اينكه‌ يكى‌ از نويسندگان‌ اويسى‌ در سدة 10ق‌ كه‌ براي‌ نخستين‌ بار تذكرة مشايخ‌ اويسيه‌ را نوشته‌، و مدعى‌ شده‌ است‌ كه‌ شيخ‌ عبدالله‌ يمنى‌ از جمله‌ مشايخ‌ اويسيه‌ نزد اويس‌ قرنى‌ سلوك‌ كرد و سپس‌ طريقة اويسيه‌ را به‌ ديگر روندگان‌ طريقت‌ آموخت‌ ( تذكره‌، 10-12) و نيز آوردن‌ ستق‌ بغراخان‌ عبدالكريم‌، پادشاه‌ ترك‌ مسلمان‌ قراخانى‌ (د 344 ق‌) در شمار پيروان‌ اويسيه‌ (نك: همان‌، 3، 92- 98)، مؤيد اين‌ نكته‌ است‌ كه‌ از ديرباز پيروان‌ طريقة اويسى‌ كسانى‌ را كه‌ به‌ سده‌هاي‌ اولية اسلام‌ تعلق‌ داشته‌اند، از بزرگان‌ اين‌ طريقه‌ و در شمار هم‌مسلكان‌ خود مى‌شناخته‌اند.
پس‌ از روزگار عطار نيشابوري‌ نيز اين‌ طريقه‌ در ميان‌ اهل‌ عرفان‌ و تصوف‌ مطرح‌ بوده‌، و سالكان‌ طريقه‌هاي‌ خانقاهى‌ با توسل‌ به‌ روحانيت‌ رسول‌ اكرم‌(ص‌) يا يكى‌ از اولياءالله‌ تربيت‌ مى‌يافته‌اند. در سلسلة چشتيه‌، آنگاه‌ كه‌ «پير دليل‌» يافت‌ نمى‌شده‌، سالك‌ چشتى‌، پس‌ از غسل‌ توبه‌، غسل‌ اويسى‌ مى‌كرده‌، و به‌ روح‌ اويس‌ قرنى‌ فاتحه‌ مى‌خوانده‌، و به‌ سلوك‌ مى‌پرداخته‌ است‌. بر اثر چنين‌ روشى‌ در سلوك‌ سلسلة چشتيه‌ بوده‌ است‌ كه‌ برخى‌ از شعب‌ آن‌ سلسله‌ به‌ نامهاي‌ سلسلة اويسية رسول‌نمائيه‌ (منسوب‌ به‌ سيدحسن‌ رسول‌نما) و سلسلة اويسية صابريه‌ (منسوب‌ به‌ صابر چشتى‌) ناميده‌ شده‌اند (صابري‌، 205-207؛ نيز نك: آريا، 195). در ميان‌ پيروان‌ شيخ‌ احمدجام‌ ژنده‌ پيل‌ نيز صوفيانى‌ بوده‌اند كه‌ به‌داشتن‌ مشرب‌اويسى‌ مشهور بوده‌اند (نك: بهدادنى‌،512).
در اواخر سدة 9 و اوايل‌ سدة 10ق‌ صوفيانى‌ بوده‌اند كه‌ به‌ هيچ‌ يك‌ از طريقتهاي‌ خانقاهى‌ وابسته‌ نبودند و خود را اويسى‌ مى‌خواندند، ولى‌ در عين‌ حال‌ همچون‌ ديگر طريقه‌ها، روش‌ و آداب‌ خاص‌ خود داشتند. مشايخى‌ كه‌ پس‌ از عبدالله‌ يمنى‌، به‌ روش‌ اويسى‌ تربيت‌ شدند و بر طريقة اويسى‌ سلوك‌ مى‌كردند، در نقاط مختلف‌ از شبه‌ قاره‌ و ايران‌ و آسياي‌ صغير و شام‌ پراكنده‌ بوده‌اند، ولى‌ نام‌ و نشان‌ بيشتر مشايخ‌ اويسى‌ را نمى‌توان‌ در آثار و نگارشهاي‌ عرفانى‌ ديگر سراغ‌ گرفت‌ (براي‌ اسامى‌ مشايخ‌ مذكور، نك: تذكره‌، 23 بب). در ميان‌ مشايخ‌ اين‌ طريقه‌ از چندين‌ زن‌ عارف‌ نيز با نسبت‌ اويسى‌ ياد شده‌ است‌ (همان‌، 437- 488).
اويسية سدة 10ق‌ با توجه‌ به‌ ارزش‌ حروفى‌ نامها، واژة «اويسى‌» را اينگونه‌ تفسير مى‌كرده‌اند كه‌ «الف‌» آن‌ به‌ كلمة «اللّه‌» اشاره‌ دارد كه‌ اسم‌ ذات‌ است‌. و چون‌ اللّه‌ ولايت‌ را در ذات‌ بنى‌ آدم‌ آفريد، لذا قوت‌ ولايت‌ در اويسيان‌ بيشتر است‌. «واو» نيز اشاره‌ به‌ ولايت‌ دارد كه‌ هر ولى‌ِّ اويسى‌ از جملة اوليائى‌ است‌ كه‌ تحت‌ قبة الهى‌ هستند. «يا»ي‌ اول‌ اشاره‌ دارد به‌ «يگانه‌» كه‌ اويسى‌ چنان‌ است‌ كه‌ بين‌ او و حق‌، دويى‌ و اثنينيت‌ راه‌ نمى‌يابد. «سين‌» كه‌ برداشته‌ از سياست‌ سلطان‌ است‌، عين‌ سياست‌ حق‌ است‌، و چون‌ مشايخ‌ اويسى‌ متجلى‌ به‌ صفت‌ قهاريت‌ حقند و قهاريت‌، سياست‌ مى‌آفريند، پس‌ متصف‌ به‌ سياستند. «يا»ي‌ ثانى‌ نيز «يا»ي‌ نسبت‌ است‌ كه‌ نسبت‌ عارف‌ را به‌ طريقة اويسى‌ محقق‌ مى‌دارد (همان‌، 4-6).
مشايخ‌ اين‌ طريقه‌ در 12 طبقه‌ بوده‌اند كه‌ همة آنان‌ در تحت‌ 3 عنوان‌ شناخته‌ مى‌شده‌اند: 1. رسوميه‌: به‌ آن‌ دسته‌ از مشايخ‌ اويسى‌ گفته‌ مى‌شده‌ است‌ كه‌ در ميان‌ مردم‌ سلوك‌ مى‌كرده‌، و مريد مى‌گرفته‌، و ارشاد مى‌كرده‌اند. 2. الوهيه‌: به‌ گروهى‌ اطلاق‌ مى‌شد كه‌ غرق‌ بحر الوهيت‌، و همواره‌ مشغول‌ ذكر كلمة «اللّه‌» بوده‌اند. اينان‌ ازدواج‌ نمى‌كردند و هر 5 نفر از آنان‌ يك‌ حلقة ذكر تشكيل‌ مى‌دادند و در هر نوبت‌، 5 هزار بار ذكر كلمة «الله‌» مى‌گفتند. 3. علويه‌: مجذوبان‌ مشايخ‌ اويسى‌ را به‌ اين‌ نام‌ مى‌خوانده‌اند، زيرا با جذبه‌ به‌ سوي‌ عالم‌ علوي‌ مى‌شتافته‌اند (همان‌، 6 -9).
در سلسلةنقشبنديه‌ هم‌ مشرب‌اويسى‌ جايگاه‌بلند و منيع‌داشته‌است‌. خواجه‌ محمد پارسا تصريح‌ مى‌كند كه‌ بيشتر مشايخ‌ خواجه‌ بهاءالدين‌ اويسى‌ بوده‌اند (ص‌ 14- 15). خواجه‌ بهاءالدين‌ نقشبند - كه‌ مشرب‌ اويسيان‌ را در تصوف‌ اسلامى‌ قرينة مشرب‌ بَرخيان‌ (منسوب‌ به‌ برخ‌ِ اسود) در بنى‌ اسرائيل‌ دانسته‌ است‌ (كاشفى‌، 1/103)، برپاية توجه‌ به‌ روحانيت‌ اويس‌ قرنى‌، به‌ تجرد و انقطاع‌ از ظواهر رسيده‌ است‌ (صلاح‌، 95-96).
گرايش‌ نقشبنديه‌ به‌ مشرب‌ اويسيه‌ بارها در متون‌ نقشبندي‌ گزارش‌ شده‌ است‌ و همين‌ امر سبب‌ شد تا هم‌ آنان‌ در سدة 12ق‌ مسلك‌ اويسى‌ را به‌ سلسله‌اي‌ تبديل‌ كنند (نك: احمد، 186، 190، 215) كه‌ به‌ اعتقاد آنان‌ توسط حسن‌ بصري‌ انتشار يافته‌ است‌ (همو، 220 بب) و براي‌ نشر سلسلة اويسى‌ آدابى‌ وضع‌ كرده‌اند، از جمله‌ اينكه‌ بايد در بدايت‌ سلوك‌ - مانند اويس‌ قرنى‌ - يكى‌ يا همة دندانهاي‌ خود را ريشه‌كن‌ كنند (نك: همو، 175 بب؛ مدرسى‌، سيري‌...، 428) و ذكرشان‌ را تكرار نام‌ اويس‌، به‌ صورت‌ «اويس‌ اويس‌» قرار دهند. اين‌ گروه‌ از نقشبنديان‌ اويسى‌ علاوه‌ بر آداب‌ مذكور، پاره‌اي‌ از آداب‌ و معاملات‌ خاص‌ نقشبندي‌ را نيز به‌ عنوان‌ آداب‌ سلسلة اويسى‌ مى‌شناخته‌، و بر اين‌ باور بوده‌اند كه‌ اساس‌ طريقت‌ اويسى‌ بر اين‌ اعمال‌ هفتگانه‌ استوار مى‌بوده‌ است‌: 1. پيروي‌ از رسول‌ خدا، 2. خلوت‌ در انجمن‌، 3. خاموشى‌ در سخن‌، 4. نظر بر قدم‌، 5. هوش‌ در دم‌، 6. زهرنوشى‌، 7. پرده‌پوشى‌ (احمد، 186 بب؛ قس‌: كاشفى‌، 1/38-42، كه‌ آداب‌ 2، 4 و 5 را از مبانى‌ نقشبنديه‌، و وضع‌ آنهارا از خواجه‌عبدالخالق‌غجدوانى‌مى‌داند؛ نيزنك:«ميكده‌...»،9 بب).
علاوه‌ بر اينها، در ميان‌ سالكان‌ سلسله‌هاي‌ ديگر نيز گرايش‌ به‌ مشرب‌ اويسيه‌ وجود داشته‌ است‌، چنانكه‌ در ميان‌ سالكان‌ طريقت‌ تجانيه‌ كسانى‌ بوده‌اند كه‌ با توسل‌ به‌ روحانيت‌ يكى‌ از مشايخ‌ سلوك‌ مى‌كرده‌، و تربيت‌ مى‌يافته‌اند (نك: دخيل‌الله‌، 33).
در حدود يك‌صدسال‌ پس‌از ايجادسلسلة اويسيه‌توسط نقشبنديان‌، راهروانى‌ در ميان‌ عارفان‌ شيعى‌ وجود داشتند كه‌ اويسى‌ بودن‌ را مشربى‌ عرفانى‌ مى‌شناختند و بر اين‌ باور بودند كه‌ اگر سالكى‌ در رؤيا به‌ زيارت‌ يكى‌ از ائمة اطهار(ع‌) نائل‌ شود و بدون‌ احتياج‌ به‌ پير و مراد، تحت‌ تربيت‌ روحى‌ آن‌ امام‌ قرار گيرد، از زمرة اويسيه‌ تواند بود. از اين‌رو، در تاريخ‌ تصوف‌ ايران‌، در اواخر سدة 13ق‌ مصطلحاتى‌ چون‌ اويسى‌ امام‌ حسين‌(ع‌) و اويسى‌ امام‌ رضا(ع‌) معروف‌ بود و كسانى‌ مطابق‌ مفهوم‌ سنتى‌ و ديرينة اويسيه‌ به‌ سلوك‌ عرفانى‌ مى‌پرداختند (نك: مدرسى‌، همان‌، 429-430). در ميان‌ آنان‌ كسانى‌ نيز بر اين‌ باور بودند كه‌ اگر سالكى‌ تحت‌ تربيت‌ پيري‌ قرار داشته‌ باشد و پس‌ از درگذشت‌ آن‌ پير، به‌ جانشين‌ او دست‌ ارادت‌ ندهد و همچنان‌ به‌ روحانيت‌ پير درگذشته‌ متوسل‌ باشد و تحت‌ تربيت‌ روحانى‌ او سلوك‌ كند، مى‌تواند از جملة اويسيه‌ محسوب‌ شود (همو، «اويسى‌»، 82)؛ اما در همين‌ دورة اخير، در ايران‌ سلسله‌اي‌ هم‌ به‌ نام‌ «اويسيه‌» وجود داشته‌ است‌ (نك: ديوان‌بيگى‌، 2/1036؛ سپهر، 116؛ نيز نك: اعتضادالسلطنه‌، 282) كه‌ به‌ پير دليل‌ و قطب‌ در سلسلة اويسيه‌ قائل‌ بوده‌، و نشر سلسله‌ را از طريق‌ اويس‌ قرنى‌ مورد تأكيد قرار مى‌داده‌اند (نك: بدرالدين‌، 112-113).
با آنكه‌ صوفيانى‌ از ديگر سلسله‌هاي‌ خانقاهى‌ در ايران‌ قرن‌ 13ق‌ - مانند معصوم‌ عليشاه‌ شيرازي‌ (نك: 1/51 -52) از سلسلة نعمت‌اللهيه‌ - برخلاف‌ اين‌گروه‌ تبليغ‌ مى‌كرده‌اند و اويس‌ قرنى‌ را مجذوب‌ دانسته‌، و به‌ حكم‌مجذوبيت‌ امكان‌ ارشاد و نشر «سلسله‌» را از جانب‌ او مردود مى‌شمرده‌اند (قس‌: نفيسى‌، 190)، با اينهمه‌، جلال‌الدين‌ على‌ عنقا (1264- 1323ق‌) سلسلة اويسية جديد را در ايران‌ تأسيس‌ كرد (مدرسى‌، سيري‌، 432-433) و اتباع‌ او بر اين‌ باور شدند كه‌ نشر سلسلة اويسيه‌ توسط على‌ عنقا، ادامه‌ و استمرار سلسلة اويسيه‌اي‌ است‌ كه‌ نجم‌الدين‌ كبري‌ در سدة 7ق‌ آن‌ را تجويز و تصويب‌ مى‌كرده‌ است‌ (قس‌: محسنى‌، 72-74).
ديگر پيروان‌ سلسلة اويسية جديد در ايران‌ كوشيدند تا سلسلة خود را همراه‌ و همگون‌ و دنبالة پيوسته‌ و بى‌انقطاع‌ اويسية قديم‌ به‌ شمار آورند (نك: كسروي‌، 35-102)، بى‌آنكه‌ بين‌ اويسية قديم‌ به‌ عنوان‌ مشربى‌ عرفانى‌، و اويسية جديد به‌ صورت‌ سلسله‌اي‌ خانقاهى‌ فرق‌ بگذارند. در دورة معاصر، شاه‌ مقصود صادق‌ عنقا به‌ عنوان‌ قطب‌ اويسية جديد، سلسلة مذكور را مطابق‌ ديگر سلسله‌هاي‌ خانقاهى‌ ايران‌ سازمان‌ داد و از علوم‌ جديد مانند جامعه‌شناسى‌، فلسفة غرب‌ و روان‌شناسى‌ در تبيين‌ مفاهيم‌ عرفانى‌ بهره‌ برد و آن‌ را طريقت‌ شاه‌ مقصودي‌ اويسى‌ ناميد (مدرسى‌، همان‌، 434).
طريقت‌ اويسى‌ جديد، امروزه‌ علاوه‌ بر ايران‌، در كشورهاي‌ آمريكا و كانادا نيز تبليغ‌ و ترويج‌ مى‌شود و مدرسه‌اي‌ به‌ نام‌ «مدرسة تصوف‌ اسلامى‌1» براي‌ آموزشهاي‌ طريقة مزبور در آن‌ كشورها داير شده‌ است‌. اما مشرب‌ عرفانى‌ اويسى‌ اوليه‌ نه‌تنها در شرق‌ جهان‌ اسلام‌، بلكه‌ به‌ عنوان‌ طريقتى‌ خانقاهى‌ در سرتاسر جهان‌ اسلام‌ رواج‌ داشته‌ است‌. در تركيه‌ گذشته‌ از شيخ‌ يسير اويسى‌ استانبولى‌ كه‌ در حوالى‌ نيمة دوم‌ سدة 6ق‌ مى‌زيسته‌ (نك: تذكره‌، 254-264)، بايد از شيخ‌ اويس‌ رومى‌ ياد كرد كه‌ مريدان‌ بسيار داشته‌ است‌. او از آسياي‌ صغير به‌ بعلبك‌ كوچيد و در آنجا به‌ ارشاد پرداخت‌. به‌ نظر بورينى‌ (2/89) اصحاب‌ او همچون‌ اويسيان‌ ديگر بر اين‌ باور بودند كه‌ چون‌ وليّى‌ فوت‌ شود، امداد و كرامت‌ وي‌ نيز بريده‌ مى‌شود. جز او، سيدمحمد نور مَلامى‌ - عارف‌ سدة 13ق‌ تركيه‌ - نيز كه‌ در مكه‌ با اويسيان‌ آشنا شده‌ بود، اصول‌ اين‌ طريقت‌ را در تركيه‌ تبليغ‌ مى‌كرد (نك: گولپينارلى‌، 269، 278).
مآخذ: آريا، غلامعلى‌، طريقة چشتيه‌ در هند و پاكستان‌، تهران‌، 1365ش‌؛ ابن‌ جوزي‌، عبدالرحمان‌، صفة الصفوة، به‌ كوشش‌ محمود فاخوري‌، بيروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ ابن‌ كربلايى‌، حافظ حسين‌، روضات‌ الجنان‌، به‌ كوشش‌ جعفر سلطان‌ القرايى‌، تهران‌، 1344ش‌؛ ابونعيم‌ اصفهانى‌، احمد، حلية الاولياء، قاهره‌، 1351ق‌/1933م‌؛ احمد بن‌ محمود، لطائف‌ نفسيه‌ در فضائل‌ اويسيه‌، نسخة عكسى‌ موجود در كتابخانة مركزي‌ و مركز اسناد دانشگاه‌ تهران‌، شم 7073؛ اعتضادالسلطنه‌، عليقلى‌، اكسير التواريخ‌، تهران‌، 1370ش‌؛ بدخشى‌، جعفر، خلاصة المناقب‌، به‌ كوشش‌ اشرف‌ ظفر، اسلام‌آباد، 1374ش‌/1995م‌؛ بدرالدين‌، حسين‌، مقدمه‌ بر دو رسالة عرفانى‌ نجم‌الدين‌ كبري‌، تهران‌، 1362ش‌؛ بدري‌ كشميري‌، بدرالدين‌، سراج‌ الصالحين‌، به‌ كوشش‌ سراج‌الدين‌، اسلام‌آباد، 1376ش‌؛ بورينى‌، حسن‌، تراجم‌ الاعيان‌، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجد، دمشق‌، 1963م‌؛ بهدادنى‌ خوافى‌، محمود، «ملفوظات‌»، برگ‌ بى‌برگى‌، به‌ كوشش‌ عارف‌ نوشاهى‌، تهران‌، 1378ش‌؛ پارسا، خواجه‌ محمد، قدسيه‌، به‌ كوشش‌ احمد طاهري‌ عراقى‌، تهران‌، 1354ش‌؛ تذكرة بغراخانى‌، به‌ كوشش‌ محمد منيرعالم‌، اسلام‌آباد، 1376ش‌؛ جامى‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، به‌ كوشش‌ محمود عابدي‌، تهران‌، 1370ش‌؛ داراشكوه‌، محمد، سكينة الاولياء، به‌ كوشش‌ تاراچند و محمدرضا جلالى‌نائينى‌، تهران‌، 1344ش‌؛ دخيل‌الله‌، على‌، التجانية، رياض‌، دارطيبه‌؛ ديوان‌ بيگى‌، احمد، حديقةالشعراء، به‌كوشش‌عبدالحسين‌ نوايى‌،تهران‌،1365ش‌؛ سپهر،عبدالحسين‌، مرآت‌ الوقايع‌ مظفري‌ و يادداشتهاي‌ ملك‌ المورخين‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 1368ش‌؛ صابري‌، محمدحسن‌، تواريخ‌ آئينة تصوف‌، مكتبة صابريه‌، 1971م‌؛ صلاح‌ بن‌ مبارك‌ بخاري‌، انيس‌ الطالبين‌، به‌ كوشش‌ توفيق‌ هاشم‌پور سبحانى‌، تهران‌، 1371ش‌؛ عطار نيشابوري‌، فريدالدين‌، تذكرة الاولياء، به‌ كوشش‌ محمد استعلامى‌، تهران‌، 1346ش‌؛ فروزانفر، بديع‌الزمان‌، شرح‌ احوال‌ و نقد و تحليل‌ آثار شيخ‌ فريدالدين‌ محمد عطار نيشابوري‌، تهران‌، 1353ش‌؛ قشيري‌، عبدالكريم‌، الرسالةالقشيرية، قاهره‌، 1359ق‌/1940م‌؛ كاشفى‌، على‌، رشحات‌ عين‌ الحيات‌، به‌ كوشش‌ على‌اصغر معينيان‌، تهران‌، 1356ش‌؛ كسروي‌ اشتهاردي‌، كريم‌، تذكرة طريقت‌ اويسى‌، تهران‌، كتابفروشى‌ زوّار؛ گولپينارلى‌، عبدالباقى‌، ملامت‌ و ملامتيان‌، ترجمة توفيق‌ هاشم‌پور سبحانى‌، تهران‌، 1378ش‌؛ لاري‌، عبدالغفور، حل‌ مشكلات‌ نفحات‌ الانس‌، نسخة عكسى‌ موجود در كتابخانة مركزي‌ و مركز اسناد دانشگاه‌ تهران‌، شم 1768؛ محسنى‌، منوچهر، تحقيق‌ در احوال‌ و آثار نجم‌الدين‌ كبري‌ اويسى‌، تهران‌، 1346ش‌؛ مدرسى‌ چهاردهى‌، نورالدين‌، «اويسى‌»، وحيد، تهران‌، 1356ش‌، شم 219-220؛ همو، سيري‌ در تصوف‌، تهران‌، 1361ش‌؛ معصوم‌ عليشاه‌، محمد معصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌، 1318ش‌؛ «ميكدة محبت‌»، به‌ كوشش‌ محمدحسين‌ تسبيحى‌، دانش‌، اسلام‌آباد، 1376ش‌، شم 50؛ نفيسى‌، سعيد، سرچشمة تصوف‌ در ايران‌، تهران‌، 1343ش‌؛ نيشابوري‌، حسن‌، عقلاء المجانين‌، به‌ كوشش‌ عمر اسعد، بيروت‌، 1407ق‌/ 1987م‌؛ هجويري‌، على‌، كشف‌ المحجوب‌، به‌ كوشش‌ و. ژوكوفسكى‌، تهران‌، 1371ش‌؛ نيز:
Hussaini, A.S., X Uways al-Qaran / and the Uways / W = f / s n , The Muslim World, Leiden, 1967, vol. LVII; Schimmel, A., Mystical Dimensions of Islam, Chapel Hill, 1975.
نجيب‌ مايل‌هروي‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4142
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست