. اَمينِ اِستَرابادي، محمدامين بن محمد شريف (د 1036ق/ 1627م)، از علماي نامدار امامى و بنيانگذار گرايش اخباريه. از آغاز زندگى او اطلاعى در دست نيست، ولى مىدانيم كه مدتى از دورة جوانى خويش را در شيراز سپري كرده، نزد شاه تقىالدين محمد نسابه مدت 4 سال دانش اندوخته، و از علوم عقلى بهره گرفته است (امين استرابادي، 133)؛ وي گويا سپس به نجف رفته، و از سيدمحمدعاملى كه از او به عنوان نخستين استاد خود در حديث و رجال نام برده، به فراگيري علوم نقلى پرداخته است (همانجا). او در نجف از محضر شيح حسن صاحب معالم نيز استفادة علمى برده، و از او اجازهاي نيز دريافت داشته است (خوانساري، 1/309؛ نوري، 3/412؛ قس: امين استرابادي، 185). از عبارتى كه در الفوائد امين استرابادي (ص 278) آمده، چنين برمىآيد كه وي ظاهراً در نوبت دوم اقامتش در شيراز (از حدود سال 1010ق/1601م) به مكه رفت و مدتى در آنجا مقيم شد (نيز نك: علىخان مدنى، 491). سال ورود وي به مكه روشن نيست، ولى ظاهراً زودتر از 1014ق نبوده است، زيرا نسخهاي از آثارش در همين سال در شيراز كتابت شده است (آستان...، 490). آخرين استاد وي در فقه و حديث و رجال، ميرزا محمد استرابادي، عالم مقيم مكه بوده، و او در آنجا از اوايل سال 1015ق تا حدود 10 سال نزد وي دانش آموخته است (امين استرابادي، 17، 185). وي شاگردان مشهوري داشته است (نك: حر عاملى، 2/242؛ افندي، رياض...، 2/44، 399؛ آقابزرگ، 1/208؛ نوري، 3/411؛ مرعشى، 2/28). فيض كاشانى نيز در سفر مكه محضر امين استرابادي را درك كرده، و يك چند مصاحب وي بوده است (فيض كاشانى، الاصول...، 1-2، «الحق...»، 12). امين استرابادي به گفتة علىخان مدنى در 1036ق درگذشت (ص 291؛ قس: بحرانى، 119، كه سال 1033ق را آورده است) و پيكرش را در كنار مقابر عبدالمطلب و ابوطالب به خاك سپردند (نوري، همانجا). طريقهاي كه امين استرابادي بنيان نهاد، در سنت فقهى - كلامى اماميان بىسابقه نبود و او خود نيز سعى داشت تا خويش را دنبالهرو شيوة كلينى و صدوقين از قدماي اصحاب حديث اماميه قلمداد نمايد (ص 40)؛ البته اين ادعا از سوي مخالفان او پذيرفته نشده است (مثلاً نك: كاظمى، 207؛ نيز بحرانى، 17- 18). بىترديد پيش از امين استرابادي فكر اخباريگري وجود داشت، اما اين طريقه به گونهاي كه امين استرابادي بنيان نهاد، مربوط به خود اوست. امين استرابادي سعى داشت كه در محافل اماميه، اجتهاد اصوليان را به عنوان يك خطر مطرح سازد و مىخواست با رجوع به اخبار، مذهبسلف را احيا كند.دربارة زمينههايظهور افكار اميناسترابادي، اين نكته مسلم است كه فضاي فكر دينى عصر صفوي و نقش عالمانى چون محقق كركى و روش اجتهادي ايشان در اين باره مؤثر بوده است. به هر حال، در سراسر كتاب الفوائد، برخورد انتقادي امين استرابادي با روش اجتهادي محقق كركى، و گاه به طور كلى اصوليان ديده مىشود (نك: ص 49، 92، 193-194، جم ). در باب منابع شريعت، امين استرابادي بر اين اعتقاد است كه همة احكام شرعى در كتاب و سنت بيان شده است. او با تكيه بر اينكه قرآن نخستين اصل تشريع است، و نيز برپاية حديثى از امام صادق(ع)، بر اين نكته اصرار مىورزيد: هر امري كه دو تن در آن اختلاف كنند، حتماً براي آن اصلى در كتاب خدا وجود دارد، ولى عقول مردمان بدان راه نمىبرد (ص 106). او تأويل قرآن را براساس افكار و آراء شخصى باطل مىشمارد و آن را تنها مخصوص اهل بيت(ع) مىداند كه معصوم از خطا هستند (ص 47، 116، جم ) و بدينترتيب، بر آن است كه استنباط احكام نظري از آيات قرآنى كه محتمل وجوه متعدد است، جز براي معصومان اهل بيت(ع) كه مخاطبان واقعى قرآن هستند، امكانپذير نيست (ص 248، نيز 135). امين استرابادي دربارة سنت نبوي نيز معتقد است كه استنباط احكام نظري از آن، بدون تفحص از احوال سنت و ناسخ و منسوخ آن جايز نيست و اين تفحص، تنها به واسطة رجوع به اهل بيت(ع) ممكن خواهد بود (ص 136). در واقع امين استرابادي نظرية خويش در باب شريعت را بر دو پايه استوار كرده است: يكى كمال شريعت در كتاب و سنت، و ديگر اعتقاد به اينكه كليد معرفت شريعت، رجوع به علم امام معصوم است كه وارث پيامبراكرم(ص) به شمار مىرود (ص 44- 45، 47، 52 -53، جم ). وي به صحت جميع احاديث كتب اربعه و اصولاً صحت غالب احاديث امامى قائل است (نك: ص 50 -51، 181-184، جم ) و معتقد است كه منابع كتب اربعه، اصولى است كه اصحاب ائمه(ع) آن را مدون ساخته، به مضامين آن عمل مىكردند (ص 181). امين استرابادي همچنين تقسيم چهارگانة حديث به صحيح، حسن، موثق و ضعيف را - كه متأخران بدان دست يازيدهاند - باطل دانسته، و با تكيه بر اينكه اين روش نزد متقدمان اماميه معمول نبوده، آن را به شدت رد كرده است (ص 53 - 55، 59 -60، جم ). امين استرابادي بر اين باور است كه تحصيل حكم شرعى براساس كسب و نظر مقبول نيست، زيرا اين مباحث موجب اختلافات اصولى و فقهى مىشود، و فائدة بعثت انبيا و انزال كتب نقض مىگردد (ص 90-91). او همچنين در رويكردي به علم كلام، اعتماد بر اين دانش را كه مبتنى بر منطق و حجج عقلى است، نيز نادرست مىانگارد (ص 117؛ براي تحليلى از افكار او، نك: صدر، 43-44). آثار: تنها اثر انتشار يافتة امين استرابادي، الفوائد المدنية فى الرد على من قال بالاجتهاد و التقليد فى نفس الاحكام الالهية است كه بهخصوص معرف مبانى فكري او در رد بر شيوة فقهى اصوليان است (براي حواشى و رديهها، نك: آقابزرگ، 5/74، 6/168، 10/186، 16/358-359). از ميان آثار خطى، مهمترين نوشتههاي او عبارتند از: 1. شرح الاستبصار، يا الفوائد المكية، كه شرحى است ناتمام بر استبصار شيخ طوسى، و مقدمة آن مباحثى در علم حديث و درايه را در بردارد (براي نسخة خطى، نك: مرعشى، 12/170). وي حواشى و تعليقاتى نيز بر الاستبصار داشته است (افندي، تعليقة ...، 247)؛ 2. شرح تهذيب الاحكام، شرحى ناتمام بر تهذيب شيخ طوسى (حر عاملى، همانجا؛ براي نسخهها، نك: مرعشى، 10/174، 12/171). حواشى وي بر تهذيب و استبصار را مؤلفى در 1133ق در مجموعهاي با عنوان جامعالحواشى گرد آورده است (آقابزرگ، 5/51)؛ 3. حاشيه بر الكافى كلينى، كه فاضل قزوينى آن را جمعآوري كرده است (افندي، همانجا؛ براي نسخه، نك: مرعشى، 12/163، 17/232؛ براي اثري ديگر با عنوان شرح اصول الكافى، نك: امين استرابادي، 4؛ حر عاملى، همانجا)؛ 4. دانشنامة شاهى، رسالهاي است به فارسى كه در آن از مباحث كلامى و غير آن سخن رفته، و آن را به نام سلطان محمد قطبشاه دكنى نوشته بوده است. امين استرابادي اين كتاب را در مكه و پس از تحرير اول يا دوم الفوائد المدنيه به نگارش آورده است (نك: دبستان مذاهب، 1/247-249؛ آقابزرگ، 8/46؛ براي برخى نسخ، نك: شورا، 10/623؛ ملك، 9/138؛ آستان، 243؛ مركزي، 14/3618؛ منزوي، 1/664). كلبرگ برپاية اهداي كتاب، احتمال داده است كه شايد استرابادي چند سالى را در هند گذرانيده باشد (نك: ص .(845 از ديگر آثار خطى برجاي مانده بايد به حاشيه بر انموذج العلوم دوانى (آستان، 118)، المسائل الثلاث الكلامية (همان، 490)، رسالهاي در بداء (همان، 84) و حاشيه بر معارج الاصول محقق حلى (آقابزرگ، 6/204) اشاره كرد (براي ديگر آثار، نك: مرعشى، 2/98؛ مركزي، 5/1794؛ دانشپژوه، 2/263؛ مدرسى، 229؛ براي آثار يافت نشده، نك: امين استرابادي، 4؛ حر عاملى، همانجا؛ بحرانى، 119). مآخذ: آستان قدس ف، فهرست؛ آقابزرگ، الذريعة؛ افندي، عبدالله، تعليقة امل الا¸مل، به كوشش احمد حسينى، قم، 1410ق؛ همو، رياض العلماء، به كوشش احمد حسينى، قم، 1401ق؛ امين استرابادي، محمد، الفوائد المدنية، تبريز، 1321ق؛ بحرانى، يوسف، لؤلؤة البحرين، نجف، مطبعة النعمان؛ حر عاملى، محمد، امل الا¸مل، به كوشش احمد حسينى، بغداد، مكتبة الاندلس؛ خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، 1390ق؛ دانشپژوه، محمدتقى و بهاءالدين انواري، فهرست كتب خطى كتابخانة مجلس شوراي اسلامى (سناي سابق)، تهران، 1359ش؛ دبستان مذاهب، به كوشش رحيم رضازادة ملك، تهران، 1362ش؛ شورا، خطى؛ صدر، محمدباقر، المعالم الجديدة، نجف، 1385ق؛ علىخان مدنى، سلافة العصر، نجف، المكتبة المرتضويه؛ فيض كاشانى، محمدمحسن، الاصول الاصيلة، قم، 1412ق؛ همو، «الحق المبين»، همراه الاصول الاصيلة، قم، 1412ق؛ كاظمى، اسدالله، كشف القناع، چ سنگى، 1317ق؛ مدرسى طباطبايى، حسين، مقدمهاي بر فقه شيعه، ترجمة محمدآصف فكرت، مشهد، 1368ش؛ مرعشى، خطى؛ مركزي، خطى؛ ملك، خطى؛ منزوي، خطى؛ نوري، حسين، مستدرك الوسائل، تهران، 1382ق؛ نيز: Kohlberg, E., X Astar ? b ? d / n , Iranica, vol. II. حسن انصاري