اَميريِ فيروزْكوهى، كريم (1288-1363ش/1909-1984م)، فرزند مصطفى قلى
منتظمالدوله، متخلص به امير، شاعر و اديب معاصر. وي در فرحآباد فيروزكوه
به دنيا آمد (اميري، ديوان، 1/نه). نياكان او از روزگار كريمخان زند تا
اواخر حكومت قاجار، از اميران سپاه و سران لشكر بودند و «امير» جزء اول نام
آنان بود (همان، 1/نه - يازده؛ نيز نك: بامداد، 1/236، 4/334).
زندگى: اميري در 7 سالگى (1295ش) همراه پدرش به تهران آمد و تحصيلات
ابتدايى را در مدرسة سيروس آغاز كرد (اميري، همان، 1/چهارده)؛ سپس در
مدرسههاي ثروت، آليانس، سلطانى و كالج آمريكايى به تحصيل پرداخت
(همان،1/پانزده، هفده) و در 1308ش تحصيلات رسمى را ناتمام گذاشت (همان،
1/نوزده) و به استخدام ادارة ثبت اسناد و املاك درآمد (همانجا). اميري تا
1314ش به فراگيري موسيقى پرداخت، اما در 26 سالگى در پى تغيير حال روحى،
موسيقى را رها كرد و به تحصيل علوم قديم رو آورد و مدت 6 سال نزد شيخ
عبدالنبى كجوري، سيدحسين كاشانى، سيدكاظم عصار، ميرزا خليل كمرهاي و
سيدمحمود امام جمعه، ادبيات عرب، منطق، كلام، حكمت و فقه و اصول را آموخت
و در نوشتن و سرودن به زبان عربى تسلط يافت (همان، 1/بيست و سه - سى و
هشت؛ نيز نك: ميرانصاري، 1/469).
اميري پس از كنارهگيري از خدمت رسمى دولت در 1319ش، از 1326 تا 1336ش
سردفتر اسناد رسمى بود و از آن پس به هيچ شغلى نپرداخت (اميري، همانجا).
اميري فيروز كوهى با انجمنهاي ادبى چون: انجمن ادبى ايران، انجمن ادبى
حكيم نظامى و انجمن ادبى فرهنگستان همكاري داشت (همان، 1/سى و پنج). وي
در تهران درگذشت و در حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد (ميرانصاري، همانجا).
بسياري از شاعران در سوگ او مرثيه سرودهاند (نك: سوكنامة امير، سراسر كتاب).
اميري از ميان اديبان معاصر با رهى معيري، بهمنيار و محمدعلى بامداد (اميري،
همان، 1/بيست و يك، بيست و سه، سى و شش)، وحيد دستگردي (همو، «بر
بالين...»، 395-401)، صادق هدايت، و از موسيقىدانان معاصر با حبيب سماعى،
ابوالحسن صبا، عبدالحسين شهنازي و بسياري ديگر از استادان موسيقى معاشرت
داشت (همو، ديوان، 1/چهل - چهل و چهار).
آثار: بجز مقالهها، آثار ديگر او اينهاست:
الف - چاپى: 1. عفافنامه، مثنويى در لزوم حجاب؛ 2. مقدمه بر چاپ نسخهاي
از ديوان صائب؛ 3. ديوان، كه در دو جلد به كوشش امير بانو كريمى به چاپ
رسيده، و مشتمل است بر غزليات، منظومهها، قصايد، قطعهها و مثنويها.
ب - چاپ نشده: 1. احقاق الحق؛ 2. ترجمة مكاتيب نهجالبلاغة؛ 3. ترجمة نفس
المهموم (اميري، همان، 1/چهلونه؛ ميرانصاري، 1/470-471).
نقد آثار: اميري در 12 سالگى سرودن غزل را آغاز كرد (اميري، همان، 1/هجده) و
تا 20 سالگى به پيروي از حافظ شعر مىسرود، اما پس از آشنايى با صائب، شيفتة
سبك او شد (همو، «گفت و گو»، 289) و از اينرو، منتقدان معاصر، اميري را در
غزلسرايى پيرو سبك هندي مىدانند (دروديان، 707؛ صبور، 38؛ آرينپور، 3/530)،
اما غزل اميري فاقد پيچيدگيهاي سبك هندي و بيشتر نزديك به شيوة شاعران سبك
عراقى است. زبان اميري در غزل پاك، روشن، هموار و انديشمندانه است.
شيوة سخنوري اميري در قصيده، يادآور جزالت سخن خاقانى، و دلتنگيهاي شاعرانة
او يادآور دلتنگيهاي مسعود سعد است. وي در سرودن قصيده، ميراث سبك خراسانى
و دستاوردهاي دورة بازگشت را درهم آميخته، و قصايد استواري سروده كه اغلب
بيانگر تألمات اوست. در ستايش اسلام و اهل بيت(ع) (نك: ديوان، 2/908، 949،
958، 1003) سخن او سخته، متكلف و آميخته به اصطلاحات قرآنى است و در
اخوانيات لحنى نرم و پر شور و حال دارد و در مرثيهسرايى كلامش صميمى و
پرسوز و گداز است.
قطعههاي اميري به لحاظ سبكشناختى، دنبالة قصايد اوست. در مقايسه با
قصيدهها، مضمون قطعهها، حكمتآميز، و زبان آنها دشوارتر و كهنتر است (نك:
همان 2/1114، 1263). اميري قالب مثنوي را براي حسب حال برگزيده است. شيوة
تركيبسازي اميري در مثنوي، يادآور شيوة نظامى است. منظومههاي اميري بالغ
بر 3 هزار بيت است. وي در سرودن منظومهها، تمام دقت و وسواس خود را به كار
گرفته، و در ساية برخورداري از تنوع قافيه و كثرت ابيات، تصويرهاي جديدي
ساخته كه حاصل تعامل انديشه و احساس اوست.
مآخذ: آرينپور، يحيى، از نيما تا روزگار ما، تهران، 1374ش؛ اميري فيروزكوهى،
كريم، «بر بالين استاد»، ارمغان، تهران، 1342ش، س 32، شم 8 و 9؛ همو، ديوان،
به كوشش اميربانو كريمى، تهران، 1369ش؛ همو، «گفت و گو»، فصلنامة هنر،
تهران، 1361ش، شم 1؛ بامداد، مهدي، شرح حال رجال ايران، تهران، 1357ش؛
دروديان، ولىالله، «ديوان اميري فيروزكوهى»، آينده، تهران، 1360ش، س 7،
شم 9-10؛ سوكنامة امير، به كوشش اميربانو كريمى، تهران، 1364ش؛ صبور، داريوش،
صدف، تهران، 1344ش؛ ميرانصاري، على، اسنادي از مشاهير ادب معاصر ايران،
تهران، 1376ش. اميربانو كريمى