اَمْثالْ وَ حِكَمْ، سخنان پندآميز و عبرتانگيز رايج در ميان مردم.
امثال، جمع مَثَل و مِثْل در زبان عربى به معانى همتا و مانند، برهان و
دليل، مطلق سخن، و پند و عبرت بهكار رفته است ( تاجالعروس، ذيل مثل).
شايد ابوعبيد قاسم بن سلام (د 224ق)، نخستين كس باشد كه تعريف نسبتاً
جامعى از معنى اصطلاحى مثل به دست مىدهد. وي مثل را همان سخنان پندآميز
عرب در جاهليت و اسلام دانسته كه مقصود را به طريق كنايه ادا مىكند. از
ديدگاه ابوعبيد ضربالمثلها از 3 ويژگى اختصار لفظ، صحت معنى و حسن تشبيه
برخوردارند (سيوطى، المزهر، 1/486). معنى اصطلاحى مثل را اينگونه نيز مىتوان
تعريف كرد: جمله يا تركيبى است مختصر و مفيد، مشتمل بر تشبيه يا مضمونى
حكيمانه كه به سبب روانى لفظ، روشنى معنى و لطف تركيب، قبول عام يافته
است و همگان آن را بدون تغيير يا با اندك تغييري در موارد مشابه به كار
مىبرند (بهمنيار، 52). مثلها در واقع بازتاب ادبيات، فرهنگ، زبان، افكار،
احساسات، عقايد و ارزشهاي اجتماعى و اخلاقى هر ملتى به شمار مىآيند (منجد،
7- 8؛ بقلى، «امثال...»، 200). با تعمق در ضربالمثلهاي عرب مىتوان دريافت
كه برخى ريشه در حكايات كهن دارند كه در قالب استعاره و كنايه يا كلامى
موزون و دلنشين جلوهگر شدهاند. اينان اغلب حامل پند و پيام يا انتقادي
شديد و طنزآميزند. برخى ديگر برپاية حكاياتى از زندگى روزمرة انسانها استوارند
كه گاه سرچشمة آنها رفتار يا واقعهاي به ياد ماندنى بوده است (قلقشندي،
1/349؛ V/407 , 1 .(EIپيش از اسلام اصطلاح مثل در ميان تازيان متداول بود
(عبدالجليل، 28) و در دورة اسلامى نيز به ويژه در قرآن كريم، به همان معنى
به كار رفته است (بلاشر، 913؛ نيز نك: زمخشري، الكشاف، 1/194-197؛ فخرالدين،
2/72-73).
حِكَم، جمع حكمت، در لغت به معانى كلام سازگار با حقيقت، كار صحيح،
عدالت، علم و بردباري ( تاج العروس، ذيل حكم) به كار مىرود. اين واژه
به مجموعة رفتارهاي اخلاقى و فرهنگى هر ملتى اطلاق مىگردد كه از خرد عام
سرچشمه گرفته، و از واقعيات ملموس زندگى و جامعه استنباط شده است (بستانى،
1/80 -81). از آنجا كه در مفهوم ضربالمثلها پند و اندرز نهفته است، ميان دو
واژة امثال و حكم همواره پيوندي استوار وجود دارد؛ از اينرو، در انبوه آثاري
كه توسط پژوهشگران مسلمان تأليف شده، افزون بر ضربالمثلها، سخنان پندآميز و
حكيمانه نيز جمعآوري شده است (نك: ادامة مقاله). عربها هيچ سخنى را بدون
ضربالمثل ادا نمىكردند، از اينرو، سخت به تدوين مجموعههاي امثال همت
گماشتند و در آثار بىشمار خود به شرح، تفسير و ريشهيابى آنها پرداختند؛
چنانكه در هيچ شاخهاي از ادبيات عرب به اندازة امثال، با حجم وسيعى از
تأليفات مواجه نمىشويم VI/821) , 2 .(EI
در اواخر عصر جاهلى كار گردآوري امثال آغاز شد (زلهايم، 44). در عصر اموي
نَخّار بن اوس عُذري (د 60ق)، عبيد بن شريّة جُرهُمى (د ح 81ق) و چند تن
ديگر نخستين گردآورندگان امثال به شمار آمدهاند (ابن نديم، 102؛ سزگين،
1(2)/32-37). تلاشهاي جديتر براي تدوين مجموعههاي امثال از سدة 2ق آغاز شد.
چه، با گسترش فرهنگ عربى، گنجينة امثال وسعت بيشتري يافته بود. ابوعمرو بن
علاء (د 154ق) و شرقى بن قطامى (د ح 155ق)، از گردآورندگان امثال در اين
سده هستند (ابن نديم، همانجا؛ سزگين، 8(1)/79، 200)، اما نشانى از آثار آنان
در دست نيست. كهنترين اثر موجود از آنِ مفضل ضبى (د168ق) است. الامثال
وي مشتمل بر 160 ضربالمثل است كه به داستانها، اشعار، اخبار، اساطير و
خرافات مشهور استشهاد شدهاند (زلهايم، 72- 75).
در ميان معاصران مفضل بايد از يونس بن حبيب (د 183ق) و ابوزياد كلابى (د ح
200ق) ياد كرد كه آثار آنان از ميان رفته است (ابن نديم، 47- 48؛ قفطى،
4/77؛ زلهايم، 113). ابوفيد مؤرج سدوسى (د 195ق) نيز به نگارش الامثال
پرداخت. منش مؤرج كه خود لغوي است، بر شرح ضربالمثلها نيز حاكم است.
اهتمام فراوان وي به تفسير لغوي ضربالمثلها گاه او را از پرداختن به
موضوع اصلى دور مىسازد. مؤرج به شواهد شعري فراوانى استشهاد مىكند و تلاش
دارد تا براي داستانها و اساطير خود گويندهاي بيابد (همو، 80 -81).
در سدة 3ق امثالنويسى رونق بسزايى يافت. نضر بن شُميل (د 203ق)، هشام بن
محمد بن سائب كلبى (د 206ق)، ابوعمرو شيبانى (د 210ق)، ابوعبيده معمر بن
مثنى (د 210ق)، ابوزيد انصاري (د 215ق)، عبدالملك اصمعى (د 216ق)، ابوعثمان
سعدان بن مبارك (د 220ق) و ابوعبدالله محمد ابن اعرابى (د 231ق) از
گردآورندگان امثال اين سده به شمار مىروند (ابن نديم، 59، 61، 75، 77، 109؛
قفطى، 2/55، 203؛ حاجى خليفه، 1/167؛ سزگين، 8(1)/94، 129، 210، 222).
مهمترين اثري كه در سدة 3ق نگارش يافت و بعدها مرجع نويسندگان گرديد،
الامثال ابوعبيد قاسم بن سلام است. ابوعبيد بيش از 400 ،1ضربالمثل را به
ترتيب موضوع در 19 فصل و 259 باب و 11 باب تكميلى گرد آورده است. وي
همچنين از احاديث نبوي، حكايات، اشعار و اخبار دورههاي جاهلى و اسلامى
بهره گرفته است. او نخست به تعريف ضربالمثل مىپردازد و سپس ضمن رعايت
جانب اعتدال و برشمردن سلسلة اسناد به ريشة آنها اشارهاي دارد. او بيش از
همه به روايت اصمعى، ابوعبيده و ابوزيد انصاري اعتماد دارد. امانتداري و
وسواس علمى وي تا بدانجاست كه اگر نام راوي مثل را نداند، آن را به «يكى
از علما» منسوب مىكند (زلهايم، 101، 114-117؛ VI/816 , 2 .(EIالامثال ابوعبيد
توسط دانشمندانى چند از جمله ابوالفضل منذري (د 329ق) و ابوالمظفر محمد بن
آدم هروي (د414ق) شرح شده است؛ اما در اين ميان شرح ابوعبيد بكري
(د487ق) با عنوان فصل المقال فى شرح كتاب الامثال، از همه جامعتر و
مشهورتر است (زلهايم، 118، 151؛ سزگين، 8(1)/143).
از نويسندگان ديگري كه پس از ابوعبيد بدين كار همت گماشتند، از عبدالله بن
محمد توزي (د 233ق)، احمد بن حرب نيشابوري مؤلف كتاب الحكمة (د 234ق)،
يعقوب ابن سكيت (د 244ق)، محمد بن حبيب بصري (د 245ق)، محمد بن حسن بن
ديناراحول ( د ح 245ق) و ابواسحاق ابراهيم بن سفيان زيادي (د 249ق)
مىتوان ياد كرد (ابن نديم، 63، 79، 119؛ قفطى، 1/202، 2/126؛ ذهبى، 11/32-34؛
سزگين، 8(1)/238، 244).
در اواسط سدة 3ق ابوعكرمه عامر بن عمران ضبى (د 250ق) الامثال خود را
نگاشت. وي در اين اثر از مؤرج سدوسى بسيار الهام گرفته است. ابوعكرمه به
شرح تعبيرات لغوي واژههاي نامأنوس بيش ازضربالمثلها توجهداشتهاست. در
الامثال افزونبر 120ضربالمثل، 250 بيت شعر نيز وجود دارد. از اينرو، آن را
گنجينهاي از اشعار كهن عرب دانستهاند. وي از روايت اصمعى، ابن اعرابى و
مفضل ضبى بيش از ديگران بهره برده است (نك: ص 23- 25؛ عبدالتواب، 10-11؛
زلهايم، 159-161). در اين سده عمرو بن بحر جاحظ (د255ق)، ابن قتيبه (د
276ق) و ابوجعفر احمد بن محمد برقى كوفى (د274ق) نيز در زمينة امثال
تأليفاتى داشتهاند (نك: همو، 164-166). همچنين ابوالحسن على بن مهدي
اصفهانى (د ح 330ق) كتاب الخصال را كه مشتمل بر امثال و حكم، اشعار و
اخبار است، به رشتة تحرير درآورد (حاجى خليفه، 1/705). در اواخر سدة 3ق، مفضل
بن سلمة بن عاصم (د 290ق) الفاخر خود را مشتمل بر 521 ضربالمثل نگاشت. عدم
رعايت ترتيب موضوعى يا الفبايى را از معايب عمدة آن دانستهاند. مفضل كه در
تدوين آن از آثار كهن فراوان سود برده، از حوادث پيش از اسلام، جنگها و
كشمكشهاي قبيلهاي سخن گفته، و حكاياتى را در باب عشق، جن و پري و
حيوانات برشمرده است (زلهايم، 170-174؛ خطيب، 26). احمد بن يحيى ثعلب
(د291ق) آخرين امثالنويس سدة 3ق است (ابن نديم، 81).
در سدة 4ق تدوين مجموعههاي امثال به اوج خود رسيد. اين كار با قاسم بن
محمد انباري (د 304ق)، على بن حسن هُنائى (د 310ق) و ابراهيم بن محمد
نفطويه (د 323ق) آغاز مىگردد (همو، 81، 90؛ قفطى، 1/215، 3/28؛ سزگين، 8(1)/
465-467). برية بن ابى يسر رياضى نيز كتاب تلقيح العقول فى الامثال و
الحكم را در 157 فصل كوتاه در اين سده به خليفة فاطمى معز (د 365ق) تقديم
داشت (زلهايم، 182). همچنين جامع الامثال احمد بن ابراهيم بن سمكة قمى (د
ح 350ق) به شيوة كتاب ابوعبيد قاسم بن سلام بر حسب موضوع تنظيم شده، اما
در مقايسه با آن از تفصيل بيشتري برخوردار است (قفطى، 1/64؛ زلهايم،
182-183).
در ميان انبوه آثار سدة 4ق ارزندهترين آن كتاب حمزة اصفهانى (د351ق) است.
وي بيش از 200 ،1مثل بر وزن «افعل من» را در 28 باب به شمار حروف الفبا و
با توجه به حرف اول مثل گرد آورده، و شرح نسبتاً جامعى از آنها را تدارك
ديده است. نگارنده باب 29 كتاب را به امثال مولَّد (نوخاسته) كه در دورة
اسلامى پديد آمدهاند، اختصاص داده كه شمار آنها از 500 درمىگذرد و بر 3 فصل
مشتمل است. در آخرين باب كتاب از خرافات و اساطير عرب نيز سخن رفته است.
وي در نگارش اثر خود از ادب فارسى فراوان بهره برده است (نك: ص 55 - 56؛
زلهايم، 195- 198؛ قطامش، 1/34-41). كتاب حمزة اصفهانى پس از الامثال
ابوعبيد، ارزندهترين مرجع امثالنويسى است كه در تدوين آثار بعدي به ويژه
مجمع الامثال ميدانى تأثير بسزايى داشته است (زلهايم، 197).
ابوعلى قالى (د 356ق) نيز كتابى دربارة امثال بر وزن «افعل من» نگاشته
است (سزگين، 8(1)/487). آنگاه از احمد بن فارس بن زكريا (د 375ق) مؤلف
امثلة الاسجاع (آقابزرگ، 2/347- 348)، سعيد فيومى مؤلف الامثال (ابن نديم،
25)، حسن بن عبدالله عسكري (د382ق) مؤلف الحكم و الامثال (حاجى خليفه،
1/675)، ابوبكر خوارزمى (د 383ق) مؤلف الامثال (زلهايم، 215-216) و حسين بن
محمد خالع (د ح 380ق) مؤلف الامثال العامه (آقابزرگ، 2/346؛ حاجىخليفه،
1/167)، مىتوان نام برد.
در اواخر سدة 4ق ابوهلال عسكري (د ح 400ق)، در جمهرة الامثال بيش از 3 هزار
ضربالمثل را در 29 باب گرد آورد. از اين ميان 800 مثل بر وزن «افعل من»
است. شيوة كلى تدوين آنها بر نظام الفبايى و رعايت حرف اول هر مثل استوار
است. ابوهلال با آنكه از مثلنامههاي پيشينيان بهره جسته، اما از ذكر نام
آنها خودداري كرده است. ابوهلال افزون بر تفسير جنبههاي لغوي و تاريخى
ضربالمثلها، گاه براي تبيين معانى آنها از مثلهاي فارسى، آيات قرآنى و
احاديث نبوي نيز بهره برده است (ابراهيم، «ط» ؛ زلهايم، 201-204).
نويسندگانى كه در سدة 5ق به تدوين ضربالمثلها پرداختند، هرگز به شهرت
پيشينيان دست نيافتند. از آن جملهاند: زيد بن رفاعه (د پس از 400ق)،
ابوالفرج على بن حسين بن هندو (د 410ق)، محمد بن ابىالقاسم عبيدالله،
مشهور به مسبّحى (د 420ق)، ابوالحسن على بن فضل مؤيدي طالقانى (د 421ق)،
عبدالملك بن محمد ثعالبى (د 429ق) و عبيدالله بن احمد ميكالى (د 436ق)
(آقابزرگ، 2/347؛ زلهايم، 205- 206). همچنين مؤلفى ناشناس در سدة 5ق كتابى
با عنوان كتاب الامثال دارد كه در آن بيش از 375 ،1ضربالمثل گرد آمده
است. اين ضربالمثلها براساس حرف اول تدوين شدهاند و نويسنده همراه با
شرح مختصري، نكات لغوي آنها را برمىشمارد كه گاه با بيان داستانهايى
همراه است (نك: ص 3، جم ؛ زلهايم، 206- 208)؛ نيز على ابن محمد ماوردي (د
450ق) كه در الامثال و الحكم خود سخت از آثار حمزة اصفهانى و ابوهلال عسكري
تأثير پذيرفته است، اما صراحتاً به منابع خود اشارهاي ندارد (نك: احمد، 15،
16).
پس از اين آثار كتاب مهم و مستقل ديگري در زمينة ضربالمثلها و حكم عربى
پديد نيامد، تا آنكه در سدة 6ق، شاهكار ادبى احمد بن محمد ميدانى (د 518ق)
پديد آمد. اين كتاب را كاملترين و معتبرترين فرهنگ امثال دانستهاند كه به
عنوان شاخص و معياري در اين موضوع شناخته شده است (زلهايم، 209). ميدانى
در مجمع الامثال، افزون بر جمعآوري تمامى ضربالمثلهاي كهن، پارهاي از
امثال مولد را به ترتيب حروف الفبا گرد آورده است كه شمار آنها از 6 هزار
درمىگذرد. ميدانى منابع خود را در مقدمة كتاب (نك: 1/4- 5) برمىشمارد و يادآور
مىشود كه در اين باره بيش از 50 مثل نامه، آثار منظومو منثور ادبى،حكايات
و اساطيرعرب را مطالعه، و هرضربالمثل را با بيان داستان يا استشهاد به
ابياتى چند تفسير كرده است. باب 29 كتاب به ايام العرب اختصاص دارد؛
چنانكه نگارنده در باب 30 آن 58 حديث و ضربالمثل حكيمانه را از زبان
پيامبراسلام(ص) و خلفاي راشدين برشمرده است (نيز نك: زلهايم، 216- 218؛
محمود، 90؛ بقلى، «المثل...»، 224).
مجمع الامثال در 532ق/1138م توسط ابويعقوب بن طاهر خُوّي، از شاگردان
ميدانى، مختصر شد و فرائد الخرائد فى الامثال و الحكم نام گرفت (زلهايم،
209).
محمد بن عمر زمخشري (د 538ق) مجموعهاي از ضربالمثلها را در المستقصى فى
امثال العرب، به ترتيب الفبا با در نظر گرفتن 3 حرف اصلى گرد آورده است.
در برخى موارد، تفسيرهاي لغوي و نحوي زمخشريمفصلتر و سودمندتر از
شرحميدانىاست (نك: 1/4- 5،جم).
در مثل نامههايى كه پس از ميدانى و زمخشري تدوين شده، مؤلفان جز تكرار يا
اقتباس همان آثار كهن، نوآوري و خلاقيتى نشان ندادهاند.
افزون بر مثلنامههاي كهن كه بر گردآوري ضرب المثلهاي دورة جاهلى تا آغاز
عصر اول عباسى پرداختهاند و نيز كتابهاي «امثال مولد» كه در سدة 4ق تدوين
شدهاند، آثار ديگري از ضرب المثلهاي محلى و عاميانة عرب يافت مىشود كه در
سدههاي 13 و 14ق به رشتة تحرير درآمدهاند و نويسندگان در آنها فرهنگ، آداب
و رسوم، گويشهاي بخشى از سرزمينهاي عربى را منعكس كردهاند (زلهايم، 43).
بجز كتابهاي «امثال» به معنى عام، آثار فراوان ديگري نيز موجود است كه در
آنها ضربالمثلهايى از قرآن كريم، امثال منسوب به پيامبر(ص) و نيز اشعار
مشهور شعراي عرب يا سخنان بزرگان گرد آمده است:
الف مهمترين گردآورندگان مثلهاي قرآنى و حديثى اينانند: حسن بن فضل (د
282ق): الامثال الكامنة فى القرآن (ابن خير، 75)؛ حسين بن محمد بن مودود
حرّانى (د 318ق): الامثال السائرة عن رسولالله (سزگين، 1(1)/348)؛ محمد بن
على ترمذي (د 320ق): الامثال من الكتاب و السنة (چ قاهره، 1396ق، بيروت،
1989م)؛ ابن دريد (د 321ق): امثال على بن ابى طالب، و اثر ديگري با عنوان
الامثال النبوية (همو، 8(1)/177)؛ ابراهيم بن محمد نفطويه (د 323ق): امثال
القرآن (همو، 8(1)/269)؛حسين بن عبدالرحمانبن خلاّد رامهرمزي (د 360ق):
امثال الحديث (چ استانبول، المكتبة الاسلاميه)؛ عبدالله ابن محمد انصاري
اصفهانى (د 369ق): الامثال (همو، 1(1)/405)؛ محمد بن احمد بن جنيد اسكافى (د
381ق): امثال القرآن (ابن نديم، 238)؛ شريف رضى (د 406ق): المجازات
النبوية I/132) )؛ GAL,S, محمد بن حسين سلمى (د 406ق): امثال القرآن
(حاجىخليفه، 1/168)؛ عبدالملك بن محمد ثعالبى (د 429ق): كتابالامثال بآيات
منالقرآن و اخبار عنالنبى و كلام العرب و ادباء العجم (سزگين،8(1)/ 441)؛
على بن محمد ماوردي (د 450ق): امثال القرآن (حاجىخليفه، همانجا)؛ حسين بن
عبدالرحمان بن اسحاق قضاعى (د 454ق): الامثال الكامنة فى القرآن و نيز
شهاب الاخبار (ابن خير، همانجا؛ زلهايم، 38)؛ رشيدالدين وطواط (د 573ق):
مطلوب كل طالب من كلام على بن ابى طالب . اين اثر كه مشتمل بر 100 مثل
منسوب به امام على(ع) است، همراه با ترجمة فارسى و آلمانى آنها در
لايپزيگ (1837م) به چاپ رسيده است (وانديك، 356)؛ سليمان بن بنين بن
خلف دقيقى مصري (د 613ق): الاقوال العربية فى الامثال النبوية (سيوطى، بغية
...، 1/597)؛ محمد بن على خيمى (د 642ق): امثال القرآن (همان، 1/184- 185)؛
ابن قيم جوزيه (د 751ق): الامثال فى القرآن الكريم (چ مكه، 1980م،
بيروت، 1981م)؛ عبدالله بن على بن محمد، معروف به ابن غانم (د 744ق):
الفائق فى اللفظ الرائق، مشتمل بر 10 هزار حديث و نيز ضربالمثل ديگر
(بغدادي، 2/154).
ب مشهورترين پديدآورندگان مجموعههاي امثال كه از آثار شعرا، حكما و مشاهير
عرب بهره گرفتهاند، اينانند: على بن محمد مدائنى (د 215ق) : كتاب
المتمثلين (ابن نديم ، 116)؛ عبدالله بن خليد ابوعميثل (د 240ق): الابيات
السائرة (قفطى، 4/150)؛ احمد بن يحيى ثعلب (د291ق): كتاب الامثال (ابن
نديم، 81)؛ عيينة بن منهال: الامثال السائرة (همو، 54)؛ ابوبكر محمد بن قاسم
بن بشار انباري (د 328ق): الزاهر فى معانى كلمات الناس . از مجموع 834 مثل
اين كتاب، بخشى عظيم به گفت و گوهاي روزمره اختصاص يافته است (نك: I/182
)؛ GALS, حمزة اصفهانى (د 351ق): الامثال الصادرة عن بيوت الشعر (سزگين،
1(2)/186). اين اثر مشتمل بر 700 ،4 بيت، به ترتيب الفبا در 7 باب است (همو،
8(1)/359-360). حمزة اصفهانى اثر ديگري با عنوان كتاب التماثيل فى تباشير
السرور (ابن نديم، 154) دارد؛ صاحب بن عباد (د 385ق): الامثال السائرة من
شعر المتنبى . اين اثر همراه با ترجمه، شرح، تفسير مفردات و حركتگذاري در
1356ش در تهران توسط فيروز حريرچى منتشر شده است؛ حسن بن حسين سكري:
الابيات السائرة (همو، 86)؛ عبدالملك بن محمد ثعالبى (د 429ق): التمثيل و
المحاضرة كه آن را به قابوس بن وشمگير تقديم داشته است (چ قاهره،
1381ق/1961م)؛ محمد بن ابى بكر رازي (د 666ق): الامثال و الحكم، مشتمل بر
606 بيت و 293 مصرع در 18 فصل است. نويسنده درصدد بيان مناسبت امثال يا
منشأ آنها نيست، بلكه در انتخاب ضربالمثلها جنبة آموزشى، تربيتى و اخلاقى را
در نظر دارد. رازي بيش از همه از آثار راغب اصفهانى و صاحب بن عباد بهرهمند
شده است (حريرچى، 16-17). فيروز حريرچى كتاب رازي را به فارسى ترجمه، و
شرح كرده كه بارها در تهران به چاپ رسيده است؛ مجدالدين محمدبنعلى
اربلى(د 677ق): مختصرامثالالشريفالرضى I/132) )؛ GALS, ابن عربشاه (د
854ق): فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء . اين كتاب به شيوة كليله و دمنه
تدوين شده، و بارها به چاپ رسيده است؛ امثال لقمان الحكيم. اين اثر توسط
راهبى نصرانى نوشته شده، و به لاتين، فرانسه و فارسى ترجمه شده است
(آقابزرگ، 2/347؛ سركيس، 2/1593-1594).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ ابراهيم، محمد ابوالفضل و عبدالمجيد قطامش، مقدمه بر
جمهرة الامثال ابوهلال عسكري، بيروت، 1988م؛ ابن خير، محمد، فهرسة، به كوشش
فرانسيسكو كودرا، بيروت، 1979م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوعكرمة ضبى، عامر،
الامثال، به كوشش رمضان عبدالتواب، 1974م؛ احمد، فؤاد عبدالمنعم، مقدمه بر
الامثال و الحكم ماوردي، اسكندريه، 1985م؛ بستانى، بطرس، ادباء العرب فى
الجاهلية و صدر الاسلام، بيروت، 1979م؛ بغدادي، ايضاح؛ بقلى، محمد قنديل،
«امثال عامية بين القرنين التاسع و الرابع عشر الهجريين»، مجلة مجمع اللغة
العربية، دمشق، 1972م؛ همو، «المثل بين الفصحى و العامية»، همان، 1971م؛
بلاشر، رژيس، تاريخ الادب العربى، ترجمة ابراهيم كيلانى، دمشق، 1984م؛
بهمنيار، احمد، داستان نامة بهمنياري، به كوشش فريدون بهمنيار، تهران،
1361ش؛ تاج العروس؛ حاجىخليفه، كشف؛ حريرچى، فيروز، مقدمه بر الامثال و
الحكم رازي، دمشق، 1987م؛ حمزة اصفهانى، سوائر الامثال على افعل، به كوشش
فهمى سعد، بيروت، 1988م؛ خطيب، سعيد محمد نمر، مقدمه بر الامثال فى القرآن
الكريم ابن قيم جوزيه، بيروت، 1981م؛ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به
كوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، 1406ق/1986م؛ زلهايم، رودلف، الامثال العربية
القديمة، ترجمة رمضان عبدالتواب، بيروت، 1987م؛ زمخشري، محمود، الكشاف،
بيروت، دارالمعرفه؛ همو، المستقصى فى امثال العرب، بيروت، 1987م؛ سركيس،
يوسف اليان، معجم مطبوعات العربية و المعربة، قاهره، 1928م؛ سزگين، فؤاد،
تاريخ التراث العربى، ترجمة محمود فهمى حجازي و عرفه مصطفى، رياض، 1983-
1988م؛ سيوطى، بغية الوعاة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1964م؛
همو، المزهر، به كوشش محمد احمد جاد المولى و ديگران، صيدا، 1986م؛
عبدالتواب، رمضان، مقدمه بر الامثال (نك: هم، ابوعكرمه)؛ عبدالجليل، م.،
تاريخ ادبيات عرب، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران، 1362ش؛ فخرالدين رازي،
محمد، التفسير الكبير، بيروت، داراحياء التراث العربى؛ قطامش، عبدالمجيد،
مقدمه بر الدرة الفاخرة فى الامثال السائرة حمزة اصفهانى، قاهره، 1966م؛
قفطى، على، انباه الرواة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1986م؛
قلقشندي، احمد، صبح الاعشى، به كوشش محمدحسين شمسالدين، بيروت، دارالفكر؛
كتاب الامثال، حيدرآباد دكن، 1351ق؛ محمود، عبدالحميد، امثال الحديث، قاهره،
1975م؛ منجد، صلاحالدين، امثال المرأة عندالعرب، بيروت، 1981م؛ ميدانى،
احمد، مجمع الامثال، به كوشش محمد محيىالدين عبدالحميد، بيروت، 1955م؛
وانديك، ادوارد، اكتفاء القنوع، به كوشش محمدعلى ببلاوي، قاهره،
1313ق/1896م؛ نيز: S. GAL, ; 2 EI;EI
عزت ملاابراهيمى
جمع و تنظيم امثال در ادب فارسى: از سدة 6ق به بعد، اديبان ايرانى به
جمعآوري و تنظيم مجموعههاي مثل رو آوردند:
1. نخستينبار رشيدالدين وطواط (د 573ق/1177م)، با نگارش لطايف الامثال و
طرايف الاقوال، به درخواست قطبالدين محمد خوارزمشاه (حك 491-521ق) گردآوري
مثل را آغاز كرد. از آنجا كه رشيد وطواط علم امثال را از علوم عرب مىدانست
(ص 53)، مجموعهاي از مثلهاي عربى را گرد آورد و به فارسى ترجمه كرد؛ سپس
حكايتهاي مربوط به آن مثلها را به اثر خود افزود و اين مجموعه را به ترتيب
الفبايى منظم كرد.
2. اثر ديگر، قرة العين، از مؤلفى ناشناس و ظاهراً شيعه است كه ميان اوايل
سدة 6 و اوايل سدة 7ق نوشته شده، و عنوان نسخهاي از آن كه در نگارش
امثال و حكم، مورداستفادة علىاكبر دهخدا قرار گرفته، قرةالعيون بوده است
(اجلالى، 3، 5، 9). اين اثر نيز به ترتيب الفبايى حرف اول مثلها تنظيم
شده، و داراي مقدمه و متن اصلى، شامل 4 قسم و هر قسم در چند فصل و خاتمه
است. قسم اول اين كتاب از جهت اشتمال بر مثلهاي كهن و به كارگيري نثر
شيواي فارسى، از مهمترين منابع به شمار مىرود.
3. در سدة 11ق/17م، محمدعلى هبله رودي (زنده در 1054ق/ 1644م) به تأليف
مجمع الامثال پرداخته كه به نظر صادقكيا (ص 1) كهنترين مجموعة بزرگ
مثلهاي فارسى است. مجمع الامثال در 1049ق در گُلكنده (حيدرآباد دكن)، با
حجمى بالغ بر دو هزار مثل فارسى، گردآوري شده است. هبله رودي مثلها را به
ترتيب الفبايى حرف اول مرتب كرده، و خود، آگاه بوده است كه آنچه گرد
آورده، مجموعهاي از امثال، كنايات، حكم و ارسال المثلهاست. با آنكه
بسياري از مصطلحات عاميانه با گويشهاي محلى هم به اين مجموعه راه يافته،
اما عنوان كلى همة آنها مَثَل انتخاب شده است (همو، 8 -9).
4. هبلهرودي 5 سال پس از پايان مجمع الامثال، در 1054ق اثر ديگري به نام
جامع التمثيل يا مجمع التماثيل گرد آورد. جامع التمثيل شامل يك مقدمه و 28
باب به ترتيب حروف تهجى است. مصحح مجمعالامثال (نك: كيا، 2) به تفاوتهاي
دو اثر هبله رودي اشاره كرده است.
5. همزمان با هبلهرودي، فارسى زبان ديگري (زادة هندوستان) به نام
محمدصادق پسر محمدصالح صادقى اصفهانى (1018-1061ق) فصل هشتادم از باب سوم
دانشنامة بزرگ خود به نام شاهد صادق را به مثلهاي فارسى اختصاص داده، و
حدود 560 مثل فارسى را كه به اشارة خود وي (نك: كيا، 7) از زبان مردم
گرفته، به ترتيب حروف تهجى گرد آورده است. هبله رودي در دو اثر خود، بيشتر
آنها را آورده است.
6. در سدة 11ق ميرك محمد تاشكندي نقشبندي بغدادي نيز مجموعة نوادر الامثال را
گرد آورده است. اين اثر به ترتيب حروف تهجى تنظيم شده، و مجموعهاي از
مثلهاي فارسى با ترجمة تركى آنهاست. نگارش نوادر الامثال در 1021ق به
پايان رسيده، و دو نسخه از آن در قاهره موجود است (نك: منزوي، 5/3646).
7. از سدة 11ق مجموعة ديگري با عنوان امثال يا مجمع الامثال از ميرزا
محمدطاهر بر جاي مانده است. اين مجموعه داراي نظم الفبايى و شامل بيش از
200 ،1مثل و تركيب و مصراع است و در پايان آن مجموعهاي از چيستانهاي
منظوم افزوده شده است. در حرف «دال» اين مجموعه، مؤلف تركيبات كنايى
ساخته شده از «دست»، «دامن» و «دندان» را فهرست كرده، و توضيح داده است.
نسخهاي از اين مجموعه در كتابخانة ملى ملك (شم 3/5422) موجود است.
8. از سدة 12ق/18م مجموعة ديگري با عنوان مجمع الامثال از ابراهيم خالص
بوزروفجهاي رومى (د 1160ق/1747م) بر جاي مانده كه نگارش آن در
1143ق/1730م به پايان رسيده، و مجموعهاي از مثلهاي فارسى و ترجمة تركى
آنهاست. از اين اثر 3 نسخه در قاهره موجود است (نك: منزوي، 5/3621-3622).
9. از دورة قاجار مجموعهاي با عنوان امثال از نويسندهاي ناشناس بر جاي
مانده كه شامل مثلهاي فارسى به ترتيب حروف الفباست. امثال نخستين
مجموعهاي است كه مؤلف آن به گردآوري جملههاي عاميانه، توجه نشان داده
است. از اين مجموعه، يك نسخه در كتابخانة مجلس شوراي اسلامى (شم 124/5138)
موجود است.
10. از سدة 14ق/20م مجموعهاياز داستانهايامثالوحكمفارسى از علىاكبر (1269-
1329ق) فرزند على، نوادة قائممقام فراهانى بر جاي مانده كه مؤلف، آن را
با حجمى بالغ بر 5 هزار مثل در 1322ق/ 1904م در 32 «در» با ترتيب الفبايى
به پايان رسانده است. هر «در» شامل دو «لخت» است: امثال پارسى و امثال
پارسى آميخته به تازي. متن اصلى اين كتاب به فارسى است و معادل عربى و
تركى بسياري از مثلها در آن نقل شده، ولى مصحح كتاب (رحيم چاوش اكبري)،
در چاپ اين اثر، بيشتر به بخشهاي فارسى توجه كرده است. نسخة اصلى اين
كتاب فاقد نام است و مصحح آن را با عنوان نامة داستان يا امثال و حكم، به
چاپ رسانده است.
از آغاز سدة 14ش توجه پژوهشگران به جمعآوري امثال جلب شد و آثار گوناگونى
پديد آمد، از جمله:
1. اميرقلى امينى در 1303ش هزار و يك سخن را در برلين به چاپ رساند؛ سپس
آن را گسترش داد. اين مجموعه با عنوان فرهنگ عوام يا تفسير امثال و
اصطلاحات زبان پارسى، در 1353ش در دو جلد با نظم الفبايى، شامل 428 ،12 مثل
و تعبير كنايى، در اصفهان به چاپ رسيد.
2. احمد بهمنيار (1262-1334ش) از 1323ق/1905م مطالعات خود را در زمينة مباحث
نظري امثال و حكم و جمعآوري آنها آغاز كرد (نك: بهمنيار، «ه» بب) و مجموعهاي
از 047 ،6مثل را به ترتيب الفبايى گرد آورد كه همراه با معنى، مصداق و
داستانهاي تاريخى هر كدام، به كوشش فريدون بهمنيار، با عنوان داستان نامة
بهمنياري در 1361ش در تهران به چاپ رسيد.
از دهة چهارم سدة ياد شده، پژوهشگران با 3 رويكرد كلى به گردآوري امثال
پرداختند و آثار متنوعى پديد آوردند:
الف گروهى دقت خود را صرف تهية فهرست امثال كردند و آثار فراوانى بر جاي
نهادند كه در آنها، شكل كلى و متداول امثال، با وجه مصدري، همراه با مأخذ
داستانى هر مثل ضبط شده است. آثار اين گروه هر چند پر شمار است، ولى از نظر
محتوا، چندان متنوع نيست. كاوشى در امثالوحكمفارسى از يحيى برقعى و
ريشههايتاريخى امثالوحكم از مهدي پرتوي آملى از اين دست است.
ب گروهى امثال و حكم را از جهت ارتباط تنگاتنگ آن با فرهنگ عوام مورد
بررسى قرار دادند و ريشة بسياري از باورها و خرافات را در امثال جستند. در آثار
اين گروه، انواع تمثيل و تعبيرات كنايى نيز در شمار امثال قرار گرفته است:
1. ابوالقاسم انجوي شيرازي (1300-1372ش)، در 1352ش جلد نخست تمثيل و مثل را
كه مجموعهاي از 126 مثل و داستانهاي آنهاست، همراه با آوانگاري، گراور و
عكس و نحوة كاربرد، به ترتيب الفبايى به چاپ رساند. وي در بيشتر موارد،
روايتهاي متعددِ داستان يك مثل را آورده است. جلد دوم كتاب تمثيل و مثل
را احمد وكيليان در 1366ش، براساس يادداشتهاي انجوي شيرازي و به همان شيوة
جلد نخست با 147 مثل و داستانهاي مربوط به آنها به چاپ رسانده است.
2. احمد شاملو (1304-1379ش)، از 1357ش چاپ مجموعة كتاب كوچه را آغاز كرد. در
كتاب كوچه، امثال از ديدگاه فرهنگ عامه، و براساس نظم الفبايى خاستگاهها و
واژههاي محوري تنظيم شده، و در 11 گروه كلى طبقهبندي گرديده است.
مدخلهاي مطرح شده در كتاب كوچه به دو صورت گفتاري و كتابى، ضبط شده است.
ج اين گروه مجموعة امثال و حكم متداول در گويشهاي خاص را گرد آوردهاند، از
جمله: جعفر شهري (1292- 1378ش) مجموعة قند و نمك را به ضربالمثلهاي گويش
تهرانى، هادي گروسين واژهنامة همدانى را به امثال متداول در گويش همدانى،
محمد فاضلى امثال و اصطلاحات را به گردآوري امثال متداول در گويش بختياري،
و غلام علىسرمد مجموعة سخن پير قديم را به مثلهاي متداول در گويش بيرجندي
اختصاص دادهاند.
در دهة اخير، تنها اثري كه به امثال و حكم برگرفته از متون ادبى پارسى
پرداخته، مجموعة امثال موزون در ادب فارسى است كه رضا مؤدب بشيري در كابل
جمع آورده است. نگارندة اين اثر مصراعهايى را با عنوان مثل منظوم، از
ديوان بيش از 300 شاعر ايرانى از رودكى (د 329ق) تا نصرالله تقوي
(1245-1326ش) برگرفته، و با نظم الفبايى و بدون شرح گرد آورده است.
در پايان به معرفى امثال و حكم علىاكبر دهخدا كه معتبرترين اثر در اين
باب است، پرداخته مىشود:
امثال و حكم علىاكبر دهخدا (د 1334ش)، شامل ضربالمثلهاي فارسى يا
ضربالمثلهايى است كه ميان فارسى زبانان رواج دارد. دهخدا از نخستين
سالهاي كودكى به امثال و حكم و جمعآوري آنها توجه نشان مىداد (دبير
سياقى، 2). او هنگام جنگ جهانى اول و زمانى كه در ده كلاتة چهار محال
بختياري به انزوا زندگى مىكرد، تصميم گرفت به طور جدي امثال فارسى را
جمعآوري كند (همو، 42-43). پس از پايان جنگ و بازگشت به تهران از سياست
كناره گرفت و براي برآوردن آرزوي ديرينة خود، به جمعآوري امثال و لغات
فارسى پرداخت (همو، 2). پس از فراهم شدن امثال و لغات فارسى، اعتمادالدوله
قراگوزلو، وزير معارف وقت درصدد چاپ آنها برآمد، اما از آنجا كه چاپ اين
مجموعة عظيم با وسايل آن روز ميسر نبود، دهخدا به جداسازي امثال، حكم،
اصطلاحات، كلمات قصار، اخبار و احاديث از واژگان و لغات فارسى پرداخت و به
پايمردي اعتمادالدوله و مساعدت رعدي آدرخشى، در سالهاي 1308-1311ش، آن را
با عنوان امثال و حكم در تهران به چاپ رساند (همو، 2-3؛ معين، 380؛ رعدي،
11).
امثال و حكم داراي حدود 30 هزار عنوان مثلى، حِكَمى، زبانزدي، اصطلاحى و
كنايهاي است كه افزون بر اينها، ذيل بسياري از عنوانها نزديك به 10 هزار
مثل، حكمت، كنايه و اصطلاح مشابه ديگر و نيز حدود 12 هزار مورد مستند به شعر
شاعران و يا نوشتة نويسندگان مختلف آمده است (دبيرسياقى، 1-2).
كتاب داراي نظم الفبايى است و در 4 مجلد فراهم آمده است. ظاهراً دهخدا
تصميم داشته است مجلد پنجمى، احتمالاً شامل تعريف و فوايد امثال و نيز
چگونگى گردآوري آنها، بر اين مجموعه بيفزايد (همو، 13).
ضبط مدخلها در اين كتاب به شكلهاي مختلفى آمده است، از جمله: صفات مركب:
«بى ناخن»، «بزدل» (ص 432، 491)، مصادر مركب: «بز گرفتن» (ص 43)، تعابير
كنايى: «دسته گل به آب دادن» (ص 812)، اسم مركب: «سنگ و سبو» (ص 993)،
جمله: «دود از كنده برخيزد» (ص 833)، يك مصراع: «زبان سرخ سرسبز مىدهد بر
باد» (ص 881) و يك بيت (ص 2028): يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود {} گر معتبر
شود، زخدا بىخبر شود
در مقابل هر يك از امثال، ابتدا مآخذ آنها، و سپس نظايري از متون نظم و نثر
آمده است. امثال گاهى در قالب يك توضيح ساده و در برخى موارد با يك
ضربالمثل مشابه فارسى يا عربى معنى و تفسير شده (ص 770، 940، 1014)، و
گاهى نيز ريشة تاريخى مثل آمده است (ص 4).
دهخدا در تدوين اين اثر، از متون مختلف و متنوعى استفاده كرده است؛ از
جمله ديوانهاي شاعران، منظومههاي فارسى، متون منثور و منابعى كه دربارة
امثال و حكم است، مانند جامع التمثيل، مختصر الامثال و الامثال ميدانى (نك:
ه د، دهخدا).
مآخذ: اجلالى، امين پاشا، مقدمه بر قرة العين، تهران، 1354ش؛ بهمنيار، احمد،
داستان نامة بهمنياري، به كوشش فريدون بهمنيار، تهران، 1361ش؛ دبيرسياقى،
محمد، مقدمه بر گزيدة امثال و حكم، تهران، 1358ش؛ دهخدا، علىاكبر، امثال و
حكم، تهران، 1352ش؛ رشيد وطواط، محمد، لطايف الامثال و طرايف الاقوال،
بهكوشش محمدباقر سبزواري، تهران،1358ش؛ رعديآدرخشى، غلامعلى،«شعر
معاصرايران»، يغما، تهران، 1348ش، س 22، شم 1؛ كيا، صادق، مقدمه بر مجمع
الامثال محمدعلى هبلهرودي، تهران، 1344ش؛ معين، محمد، «دهخدا»، مقدمة
لغتنامه، تهران، 1337ش؛ منزوي، خطى . مريم مجيدي - على ميرانصاري