چله/ چلهنشینى ، اصطلاحى عرفانى و معادل اربعین یا اربعینیه، به معناى خلوتنشینى سالك به مدت چهل روز یا در چند دوره چهل روزه. صوفیان غالبآ براى خلوت گزیدن، مدت زمان معینى نداشتند (رجوع کنید به خلوت*) ولى برخى از آنان دوره چهل روزه را ترجیح میدادند و این انتخاب را به حدیث معروفى از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم مستند میساختند كه طبق آن هركس كه چهل بامداد خود را براى خدا خالص كند، خدا چشمههاى حكمت را از دل او بر زبانش جارى خواهد ساخت (ابنبابویه، ج 2، ص 69؛ سهروردى، ص 207؛ ترجمه فارسى، ص 99؛ نجم رازى، ص 29، 281؛ باخرزى، ج 2، ص 291؛ ابنفهد حلّى، ص 232). علاوه بر این، در آثار صوفیه در تأیید این رسم كه در زمان پیامبر اسلام و صحابه معمول نبود (عزالدین كاشانى، ص160)، به موارد دیگرى نیز اشاره شده كه از آن جمله است: میقات چهل شبانه روزه موسى علیهالسلام در كوه طور (سفر تثنیه، 9:9؛ بقره: 51؛ اعراف: 142)؛ چهل روز روزه عیسى علیهالسلام (انجیل متى، 2:4)؛ حدیث قدسى تخمیر طینت آدم علیهالسلام «خمَّرتُ طینةَ آدم بیدىَّ اربعینَ صباحآ» (گِل آدم را به دست خویش در چهل روز سرشتم؛ سهروردى، ص208؛ ترجمه فارسى، همانجا؛ نجم رازى، ص67، 72)؛ این روایت كه آدم علیهالسلام سیصدوشصت هزار اربعین برآورد (رجوع کنید به نجم رازى، ص 74؛ براى روایتى دیگر در این باره رجوع کنید به مُنیرى، ص 62) و داستان توبه چهل روزه داوود علیهالسلام (رجوع کنید به باخرزى، ج 2، ص 311؛ براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به چهل*).
نویسندگان صوفیه، براى به چلهنشستن سالك شرایط و لوازمى برشمردهاند، از جمله اجازه و نظارت شیخ (نسفى، 1359ش، ص 134ـ135؛ همو، 1341ش، ص 104؛ ابرقوهى، ص 329)، دوام چلهنشین بر طهارت بدن و دوام وضو، انتخاب مكان مناسب و نشستن در حجرهاى تاریك و بیروزن، سكوت و خاموشى، روزهدارى یا كم كردن خوراك، مداومت بر ذكر و حضور قلب، انتخاب زمان مناسب و داشتن توانایى جسمى و روحى لازم، خلوص نیت، نفى خواطر و جز آنها (رجوع کنید به نسفى، 1359ش؛ همو، 1341ش، همانجاها؛ ابرقوهى، ص330؛ باخرزى، ج 2، ص 314). گاه توصیه میشد كه سالك به هنگام چلهنشینى به حالتِ چهارزانو یا دوزانو و رو به قبله به ذكر بنشیند (رجوع کنید به نجمرازى، ص 282؛ عزالدین كاشانى، ص 165؛ باخرزى؛ ابرقوهى، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به خلوت*). علاوه بر اینها ــكه در همه فرقههاى صوفیه مورد تأكید بودــ در برخى طریقتها، به سالك چلهنشین توصیههاى دیگرى نیز میشد. مثلا، عزیزالدین نسفى در قرن هفتم از ترك خوراك حیوانى در طول چله یاد كرده است (1359ش، ص 134). همچنین گاه بر بیدارى در شبهاى ابتداى چلهنشینى، پوشاندن سر به هنگام خروج موقت از چلهخانه، تكیه ندادن به جایى یا چیزى در هنگام نشستن در چلهخانه، بستن چشم و شروع به چلهنشینى در آغاز حلول خورشید در برج جَدى در اول زمستان تأكید شده است (الفیوضات الربّانیة، ص 51ـ52).
دفعات چلهنشینى در میان طریقتهاى صوفیه یكسان نبود. اینكه صوفى چنان سلوك كند كه گویى تمام عمر خویش را در حالت چلهنشینى به سر میبرد (رجوع کنید به سهروردى، ص 207)، آرمانى صوفیانه به شمار میرفت و از این رو، گاه صوفیان به صورت متوالى، مثلا چهلبار پشت سرهم (هجویرى، ص417)، چله میگرفتند، چنانكه به اوحدالدین كرمانى، 72 اربعین (رجوع کنید به مناقب اوحدالدین حامدبن ابیالفخر كرمانى، ص 7ـ 8)، به شیخ اویسبن عبداللّه خُنجى بیش از پنجاه اربعین (رجوع کنید به جنید شیرازى، ص 272) و در روایتى به علاءالدوله سمنانى 140 اربعین در خانقاه سَكاكیه در سمنان و نیز 130 اربعین در جاهاى دیگر (رجوع کنید به شوشترى، ج2، ص134) نسبت داده شده است. توالى اربعینات یا چلهها به نظر شیخ و مربىِ سالك بستگى داشت، به طورى كه شیخ با هر چلهاى، ریاضتهاى جدیدى را به سالك دستور میداد تا آلودگیهاى نفسانى وى كاملا از بین برود و معراج و سیر و استغراق براى سالك ملكه و عادت شود (رجوع کنید به جندى، ص 151ـ 152). با این حال، ظاهرآ سالانه یك تا چهار چله براى صوفیان معمول بوده است (رجوع کنید به نسفى، 1359ش، ص133؛ باخرزى، ج2، ص311). معروفترین گونه چلهنشینى در میان صوفیه، اربعین موسوى نام داشت كه یادآور اقامت چهل روزه حضرت موسى در كوه طور بود. این چله از اول ذیقعده آغاز میشد و در دهم ذیحجه پایان مییافت (براى نمونه رجوع کنید به علاءالدوله سمنانى، 1362ش، ص 512). نوعى چله، به نام چله معكوس، نیز در برخى طریقتها مرسوم بود كه در آن سالك چهل شبانه روز را، در حالى كه با سر در چاهى آویزان بود، به ذكر و مراقبه میگذراند (براى نمونهاى از چله معكوس یكى از مشایخ چشتیه* به نام شیخ فریدالدین گنج شكر* رجوع کنید به میرخورد، ص 78ـ79).
بهرغم اهمیت رسم چلهنشینى در نزد گروههایى از صوفیان و از جمله تأكید فراوان مولویه* به آن (رجوع کنید به گولپینارلى، ص 474) و اقوال گوناگون درباره فواید و واقعات و مشاهدات حاصل از آن (براى نمونه رجوع کنید به عزالدین كاشانى، ص 161ـ162؛ علاءالدوله سمنانى، 1369ش، ص 164؛ باخرزى، ج 2، ص 294ـ295؛ محمودبن عثمان، ص 417؛ جامى، ص 599ـ600)، برخى صوفیان تأكید میكردند كه این رسم از محمدیان نیست و نوعى بدعت به شمار میرود (رجوع کنید به شمس تبریزى، ج 1، ص 323؛ افلاكى، ج 2، ص 793) و معتقد بودند كه مثلا براى اصحاب دیوان، رعایت حال مسكینان و رهاندن مظلومان از چنگ ظالمان از هزاران خلوت چله بهتر است و بر آن بودند كه این رسوم اعتبارى ندارند، بلكه كاركردن داراى اعتبار است (نسفى، 1359ش، ص135؛ افلاكى، ج1، ص308).
منابع : (1) علاوه بر قرآن؛ (2) كتاب مقدّس؛ (3) شمسالدین ابراهیم ابرقوهى، مجمعالبحرین، چاپ نجیب مایل هروى، تهران 1364ش؛ (4) ابنبابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم 1363ش؛ (5) ابنفهد حلّى، عدّةالداعى و نجاحالساعى، چاپ احمد موحدى قمى، بیروت 1407/ 1987؛ (6) احمدبن اخى ناطور افلاكى، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجى، آنكارا 1959ـ1961، چاپ افست تهران 1362ش؛ (7) یحییبن احمد باخرزى، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ج :2 فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران 1345ش؛ (8) عبدالرحمانبن احمد جامى، نفحات الانس، چاپ محمود عابدى، تهران 1370ش؛ (9) مؤیدالدینبن محمود جندى، نفحةالروح و تحفةالفتوح، چاپ نجیب مایل هروى، تهران 1362ش؛ (10) جنیدبن محمود جنید شیرازى، شدّالأزار فى حطّ الاوزار عن زوّار المزار، چاپ محمد قزوینى و عباس اقبال آشتیانى، تهران 1366ش؛ (11) عمربن محمد سهروردى، كتاب عوارف المعارف، بیروت 1403/ 1983؛ (12) همان، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانى، چاپ قاسم انصارى، تهران 1364ش؛ (13) محمدبن على شمستبریزى، مقالات شمس تبریزى، چاپ محمدعلى موحد، تهران 1369ش؛ (14) نوراللّهبن شریفالدین شوشترى، مجالس المؤمنین، تهران 1354ش؛ (15) محمودبن على عزالدین كاشانى، مصباح الهدایه و مفتاح الكفایه، چاپ جلالالدین همایى، تهران 1367ش؛ (16) احمدبن محمد علاءالدوله سمنانى، العروة لأهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروى، تهران 1362ش؛ (17) همو، مصنفات فارسى، چاپ نجیب مایل هروى، :5 فرحة العاملین و فرجةالكاملین، تهران 1369ش؛ (18) الفیوضات الربّانیة فى المآثر و الأَوراد القادریة، جمع و ترتیب اسماعیلبن محمد سعید قادرى، بیروت : المكتبة الثقافیة، 1408/1988؛ (19) عبدالباقى گولپینارلى، مولویه بعد از مولانا، ترجمه توفیق ه . سبحانى، تهران 1366ش؛ (20) محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فى اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فى اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران 1358ش؛ (21) مناقب اوحدالدین حامدبن ابیالفخر كرمانى، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1347ش؛ (22) احمدبن یحیى منیرى، سه صدى مكتوبات: مضامین تصوّف و عرفان، چاپ سنگى لاهور [? 1319[؛ (23) محمدبن مبارك میرخورد، سیرالاولیاء در احوال و ملفوظات مشایخ چشت، لاهور 1357ش؛ (24) عبداللّهبن محمد نجم رازى، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحى، تهران 1352ش؛ (25) عزیزالدینبن محمد نسفى، كشف الحقایق، چاپ احمد مهدوى دامغانى، تهران 1359ش؛ (26) همو، مجموعه رسائل مشهور به كتاب الانسان الكامل، چاپ ماریژان موله، تهران 1341ش؛ (27) علیبن عثمان هجویرى، كشفالمحجوب، چاپ و. ژوكوفسكى، لنینگراد 1926، چاپ افست تهران 1358ش.