مقيد به زمانى خاص يا عمر مالك يا ساكن شونده آن باشد و در صورت اشتمال بر لفظ رقبى يا عمرى، تنها رقبى يا عمرى صادق خواهد بود.(3)
برخى فقها، سكنى را به سكونت دادن ديگرى در ملك خود در زمانى مشخص، به رايگان، و رقبى را به اسكان ديگرى در ملك خود به مدت عمر مالك و عمرى را به مدت طول عمر سكونت كننده تعريف كردهاند.(4)
بعضى ديگر، سكنى را به سكونت دادن ديگرى در خانه خود به مدت عمر مالك يا سكونت كننده و عمرى را به قرار دادن منفعت خانه يا باغ و يا زمين براى كسى به مدت حيات او يا مالك و رقبى را به قرار دادن رقبه ملك براى ديگرى در مدتى مشخص تعريف كردهاند.(5)برخى نيز سكنى را به معناى عام تعريف نموده، ليكن رقبى و عمرى را يكى دانستهاند؛ هرچند لفظ آن دو مختلف است.(6)البته به تصريح برخى، اختلافات مطرح در تعريف اين سه عقد، لفظى است كه ثمرهاى بر آن مترتب نمىباشد.(7)
سكنى همراه رقبى و عمرى در بسيارى از كتابهاى فقهى عنوان بابى مستقل و كوچك است كه از احكام آنها در اين باب سخن گفتهاند؛ ليكن برخى، احكام آن را در ذيل باب هبه،(8)بعضى ديگر در ذيل باب وقف،(9)برخى نيز تحت عنوان سكنى و حبس(10)مطرح كردهاند.
عقد سكنى:سكنى از عقود است؛ از اين رو، به ايجاب و قبول نياز دارد و شرايط عمومى عقد، همچون لزوم مقدم بودن ايجاب بر قبول بنابر قولى؛ موالات عرفى ميان ايجاب و قبول؛ منجّز بودن صيغه عقد و بلوغ و عقل در دو طرف عقد (متعاقدان) در آن معتبر است.
ايجاب عقد سكنى با هر لفظى كه در نظر عرف بيانگر مفاد سكنى (مسلط كردن ديگرى بر ملك خود جهت سكونت رايگان در آن) باشد، تحقق مىيابد، مانند{أسكَنتُكَ هذهِ الدار}؛ تو را در اين خانه سكونت دادم» يا{لَكَ سُكنى هذهِ الدار}؛سكونت در اين خانه از آن تو است». قبول آن نيز توسط طرف مقابل، با هر لفظى كه بيانگر پذيرش سكنى باشد، محقق مىگردد.