كذب بنابر معروف، نقيض صدق است. صدق كلام عبارت است از مطابقت، و كذب آن عبارت است از عدم مطابقت؛ ليكن در اينكه مطابِق (مطابقت كننده) چيست، آيا ظهور كلام گوينده است يا مراد متكلم از كلام؟ و نيز مطابَق (مطابقت شونده) چيست، آيا واقع است يا اعتقاد گوينده و يا هر دو؟ احتمالات و اقوالى مطرح است. مشهور، كذب را به عدم مطابقت ظهور كلام خبرى با واقع تعريف كردهاند. برخى، آن را به عدم مطابقت خبر با اعتقاد خبر دهنده و برخى ديگر به عدم مطابقت خبر با واقع و اعتقاد خبر دهنده؛ هر دو، تعريف كردهاند.
از سوى ديگر، گروهى از فقها مطابِق را مراد گوينده و مطابَق را واقع دانسته و دروغ را به عدم مطابقت مراد گوينده با واقع تعريف كردهاند.(1)
برخى گفتهاند: قدر متيقّن معناى دروغ، مخالفت ظهور كلام و مراد گوينده با واقع و اعتقاد؛ هر دو است.
بنابر تعريف دروغ به عدم مطابقت يا مخالفت مراد گوينده با واقع، توريه( --> توريه)از مصاديق دروغ نخواهد بود؛ برخلاف تعريف آن به عدم مطابقت ظهور عرفى كلام با واقع كه در اين صورت، توريه مصداق كذب مىشود.(2)از عنوان كذب در بابهاى مختلفى نظير صوم، تجارت، شهادات و حدود سخن گفتهاند.
حكم:دروغ گفتن حرام، بلكه از گناهان كبيره( --> گناه كبيره)شمرده شده است. البته در اينكه مطلقا گناه كبيره است، هرچند مفسدهاى بر آن مترتّب نشود يا تنها در صورت ترتّب مفسده، مانند ايجاد فتنه و قتل نفس محترم و نيز دروغ بر خدا و حجتهايش، اختلاف است.(3)
در حرمت دروغ، تفاوتى بين دروغ در گفتار و نوشتار، بلكه دروغ با اشاره و مانند آن ـ كه در عرف براى خبر دادن به كار مىرود ـ نيست؛ حتّى مَجازها، كنايهها و مبالغهها نيز ـ كه گوينده از لازم
(1)كتاب المكاسب 2/ 18 ؛ مصباح الفقاهة 1/ 395 ـ 398 ؛ المكاسب المحرمة (امام خمينى) 2/ 48 ـ 65