اصوليان حكم ظاهرى را در برابر حكم واقعى( --> حكم واقعى)بر يكى از دو معنا اطلاق كردهاند:
1. حكم مستفاد از ادله فقاهتى، كه شك در حكم واقعى در موضوع آنها اخذ شده است و از آن به اصل عملى( --> اصل عملى)تعبير مىشود. مقابل آن حكم واقعى قرار دارد كه مستفاد از ادلّه قطعى يا اجتهادى همچون اَمارات( --> اَماره)است.
2. حكم مستفاد از ادلّه غير قطعى؛ اماره باشد يا اصل عملى. در مقابل حكم واقعى كه از ادلّه قطعى به دست مىآيد.(1)
حكم ظاهرى به معناى دوم اعم از آن به معناى نخست است. حكم ظاهرى، حكم واقعى ثانوى نيز ناميده مىشود.(2)
وظيفه مكلّف در ظرف جهل به حكم واقعى، رجوع به اَمارات و با فقدان امارات، رجوع به اصول عملى است. حكمى كه از اماره يا اصل عملى به دست مىآيد، تكليف ظاهرى مكلّف خواهد بود، مانند اينكه هنگام شك در وجوب نماز جمعه به خبر واحد( --> خبر واحد)رجوع مىشود و با دلالت خبر واحد بر وجوب آن، نماز جمعه بر مكلّف واجب مىگردد. وجوب مستفاد از اماره حكم ظاهرى مكلّف است.(3)
در فرض كشف مخالفت حكم ظاهرى با حكم واقعى پس از امتثال آن، بحث مهمّى ميان اصوليان تحت عنوان اِجزاء مطرح است كه آيا امتثال حكم ظاهرى كفايت از امتثال حكم واقعى مىكند يا نه( --> اجزاء).
حكم عقلى--> عقل
حكم عينى--> وجوب عينى
حكم غيابى
حكم غيابى: حكم صادر شده عليه طرف غايب.
به رأيى كه حاكم شرع در غياب مدّعى عليه، عليه او صادر مىكند حكم غيابى گويند و از آن در باب قضاء سخن گفتهاند.
(1)بحر الفوائد 2/ 3 ؛ الاصول العامة/ 74 ـ 75 ؛ اصول الفقه 1/ 6