آن را از مكلّف خواسته، ليكن رخصت ترك آن را نيز به وى داده است، مانند نماز نافله( --> استحباب).
حرمت عبارت است از الزام شارع، مكلّف را به اجتناب از عملى همچون دروغ و غيبت؛ در نتيجه حرام به فعلى گفته مىشود كه شارع به گونه الزامى ترك آن را از مكلّف خواسته است، يعنى رخصتى در فعل آن ـ جز در حال ضرورت ـ به وى نداده است( --> حرمت).
كراهت عبارت است از نهى شارع، مكلّف را از انجام دادن كارى با رخصت ارتكاب آن؛ در نتيجه مكروه به فعلى اطلاق مىگردد كه شارع از آن نهى كرده، ليكن رخصت انجام دادن آن را نيز داده است، مانند آروغ زدن روبه آسمان( --> كراهت).
اباحه عبارت است از مخيّر كردن شارع، مكلّف را بين فعل و ترك عملى بدون ترجيح يكى بر ديگرى؛ در نتيجه مباح به عملى اطلاق مىشود كه فعل و ترك آن بر مكلّف به طور يكسان روا است، مانند راه رفتن قطع نظر از احكام عارضى آن(2)( --> اباحه).
توجه حكم تكليفى به انسان منوط به تحقق شرايط تكليف است( --> تكليف)؛ از اين رو، انسان غير بالغ، ديوانه و ناتوان مكلّف به عمل به آن نيست.(3)( --> اهليّت).
حكم توقيفى--> توقيفى
حكم ثانوى--> حكم واقعى
حكم حكومتى--> حكم ولايى
حكم سلطانى--> حكم ولايى
حكم شأنى--> حكم
حكم شرعى
حكم شرعى: خطاب شرع، تعلّق گرفته به فعل مكلّف( --> حكم).
حكم ظاهرى
حكم ظاهرى: مقابل حكم واقعى.
حكم ظاهرى حكمى را گويند كه هنگام جهل مكلّف به حكم واقعى، وظيفه مكلّف را مشخص مىسازد.
(2)دروس فى علم الاصول 1/ 258 ؛ الاصول العامة/ 58 ـ 65