آنان به عنوان واحد وزن متداول بوده ـ برگردانده شده است؛ مثلا در تحديد مقدار كرّ گفتهاند: وزن آن به حقّه اسلامبولى 292 و نصف حقّه و به حقّه عراقى 85 حقّه و يك چهارم و نصف يك چهارم حقّه به اضافه دو مثقال و نيم صيرفى است.(4)
حقيقت
حقيقت: كاربرد لفظ در معناى موضوعٌ له، مقابل مجاز.
از آن در علم اصول فقه سخن گفتهاند.
استعمال لفظ در معنا دو گونه است: حقيقى و مجازى. استعمال حقيقى عبارت است از به كارگيرى لفظ در معناى وضع شده براى آن [موضوع له]. به چنين معنايى، معناى حقيقى لفظ مىگويند، مقابل آن معناى مجازى قرار دارد( --> مَجاز).
در استعمال حقيقى، معنا مستقيم و بدون نياز به قرينهاى به ذهن شنونده تبادر مىكند، بر خلاف استعمال مجازى. البته گاهى معناى مجازى منقلب به معناى حقيقى مىگردد، مانند جايى كه كاربرد لفظ در معناى مجازى به حدّى برسد كه بدون نياز به قرينهاى، آن معنا از لفظ تبادر كند. از اين انقلاب به سبب كثرت استعمال، به وضع تعيّنى ياد مىشود، مقابل وضع تعيينى(1)( --> وضع).
نشانهها:اصوليان در موارد نامعلوم بودن معناى حقيقىِ لفظ، براى تشخيص معناى حقيقى از مجازى، نشانههايى بيان كردهاند كه مهمترين آنها عبارتند از:
1. تبادر( --> تبادر)، يعنى خطور معناى مشكوك از لفظ به ذهن هنگام استعمال آن بدون وجود قرينهاى بر آن معنا.
2. عدم صحّت سلب لفظ از معناى مشكوك.
3. صحّت حمل لفظ بر معناى مشكوك.
4. اطّراد( --> اطّراد)، يعنى شيوع كاربرد لفظ در مصاديق مختلف معناى مشكوك به يك اعتبار.
درجايى كه معناى حقيقى لفظ، معلوم، ليكن مراد متكلّم از جهت اراده معناى حقيقى يا مجازى مشكوك باشد، اصل