برخى با توجّه به روايات معتقدند آنچه به ذهن متبادر مىشود اين است كه مراد از تعقيب، مشغول شدن به دعا و ذكر بلافاصله پس از نماز است. از اينرو، فاصله انداختن بين نماز و تعقيب به اندازهاى كه نزد عرف متشرعين قابل توجّه باشد ـ حتّى با خواندن نماز مستحب ـ هيئت تعقيب را از بين مىبرد.(4)
مشروعيت تعقيب ـ به تصريح بعضى ـ به نمازهاى واجب روزانه اختصاص ندارد؛ بلكه تعقيب پس از نمازهاى مستحب نيز مشروع و مستحب است؛ هرچند برخى در آن تأمّل كردهاند.(5)
كيفيّت:براى تعقيب كيفيّت خاصّى تشريع نشده است. آنچه از ذكر، دعا و درخواست از خداوند و راز و نياز به درگاه او بر زبان جارى شود در دستيابى به فضيلت تعقيب كفايت مىكند؛ گرچه افضل آن است كه به اذكار و دعاهايى پرداخته شود كه به عنوان تعقيب از معصومان عليهم السّلام وارد شده است، از جمله: گفتن سه بار{اللّهُ أَكْبَر }بعد از سلام نماز؛ خواندن{لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَه، أَنْجَزَ وَعْدَه وَ نَصَرَ عَبْدَه... }؛ دوازده مرتبه قرائت سوره توحيد، سپس دعاى مكنون{اَللّهُمَّ إِنّى أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ المَكْنُونِ الَمخْزُون... }؛ سى يا چهل و يا صد مرتبه تسبيحات اربع(6){سُبْحانَ اللّهِ و الحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَر }و افضل از همه تسبيح حضرت فاطمه سلام اللّه عليها است(7)(-->تسبيح حضرت فاطمه).
تعليق
تعليق: وابسته كردن مفاد عقد يا ايقاع به امرى.
تعليق در مقابل تنجيز(-->تنجيز)عبارت است از اينكه مفاد عقد(-->عقد)يا ايقاع(-->ايقاع)ـ مثلا فروش كتاب ـ به تحقّق امرى ديگر ـ مثلا آمدن زيد از سفر ـ انشاء گردد. به مضمون جمله اوّل «مُعَلَّق» و جمله دوم «مُعَلَّقٌعليه» گفته مىشود و از آن در باب تجارت سخن رفته است.