كه شخصى از امام رضا عليه السلام پرسيد كه حضرت رسالت تقيه
مىكردهاند؟- فرمود كه بعد از نزول «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» تقيه نكرده از
اين معلوم مىشود كه قبل از آن تقيه مىكرده پس يقينا كسى كه ترك تقيه كند مخالفت
ايشان كرده باشد اما آنكه تصنيف ايشان را نويسد بيم ضرر است وجه آنست كه ظاهرا در
كشمير تصنيف خود را به يكى از شيعيان داده بودند و احمدبيگ حاكم كشمير بر اين معنى
اطلاع يافته در مقام آزار و ايذاى آن مرد شده مردم در ميان افتاده سوگندهاى دروغ
خورده او را خلاص كردهاند پس تصنيف چنان بايد كه پيش موافق و مخالف مقبول باشد كه
بيم هلاكت در آن مضمر نباشد الحق بىملاحظگيهاى ايشان و نمودن ايشان
______________________________
-
و در برابر مخزن الاسرار هم در دو بحر فكر كردهايم اما اعتقاد اين نيست كه در
برابر ايشان گفته باشيم و بجز اين دو سه كتاب در مثنوى و غزل و قصيده نيز كتب
ترتيب دادهايم و هرچه گفتهايم همه را نسبت به سخن استادان مزخرف و هذيان
مىدانيم اما چون اين سخنان از سينه كه غل و غش را در او راه نيست راه خروج گرفته
خداى عزّ و جلّ حالتي كرامت فرموده كه بنظر هركس درآمده از موافق و مخالف و خاصّ و
عام اگرچه بنده را نديدهاند معتقد گرديده آنها را در برابر منار سدرة المنتهى
دانسته بخواندن و نوشتن متوجه شدهاند اما چون طبايع مختلف است اگر بعضى منكر
باشند عجب نيست چه هيچكس سخن به نوعى نگفته كه مقبول همهكس باشد پس اگر موافق
طبع بعضى نباشد باك نيست و اگرچه بحسب ضرورت اوقات بنده صرف شعر شد اما الحمد للّه
كه جريده اشعار فقير از هجا و مدح ملوك خالى است بلكه توحيد و تحميد و نعت و منقبت
و نصايح و مواعظ است و اگر در دنيا بنده را نفعى از اين سخنان نرسد اميد آنست كه
در آخرت برسد و بر تقديرى كه؛ الى آخر ما في المتن. و قال في المكتوب الثامن «مخفى
نباشد كه در صغر سن پيش مرحوم مير صفى الدين محمّد مير جمال الدين محمّد صدر ارشاد
مىخوانديم» و قال في المكتوب الحادي عشر «مىگوئيم اگر نسب ملحوظ گردد سلسله
ايشان و بنده يكى است و اگر حسب منظور باشد منصب خواجه لطف اللّه كه مرد نويسنده
بود يعنى با صدارت آگره محسوب نيست چه صد جزو را اعتبار كل نيست بنده درويشى
اختيار نموده به قليلى كه از تعطف بندگان حضرت اعلى مقرر است قناعت كرده داعيه
منصب ننموده كه اگر مىنمود با وجود موانع-