نام کتاب : مناظره حیوانات با حکما نویسنده : احمدی(بهمئی)، یعقوب جلد : 1 صفحه : 32
در
جمیع شما پیر سال خورده کار دیده به نظر نمیآید که
رجوع و تولّای همه بر او باشد و خود زقول و اعتماد او مطمئن باشید.
حیوانات را حدیث او پسندیده آمد و به جهل و غفلت خود اعتراف
نمودند، گفتند: معذور دار که از تکالیف مالایطاق[1] بنیآدم
سراسیمه گشتهایم و از تشویش و تفرقه خاطر، باطن راه خیر
و شرّ و طریق صواب و خطا گم کردایم، به حکم آن که «الغریق یتشبّث
بکل خشیش»[2]
بیت
هر
حیله که رو نمود، کردیم
از جور فلک امان ندیدیم
هر
رخنه که باز بود، بستیم
از محنت خویشتن نرستیم
اما تعجیل از ما غایت ضرورت بود اکنون که نعمت حضور
تو، حاصل آمده و سعادت ملاقات میسّر گشته: )وَ الْأَمْرُ إِلَیكِ
فَانْظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ([3].
بیش
ما را طاقت این غم نماند
با که گوییم آنچه بر ما میرود
از وجود ما دمی بی درد دل
نیم
جانی داشتیم آن هم نماند
زانکه در عالم یکی محرم نماند
بر نمیآید که یک همدم نماند
شترمرغ گفت: «قُولُکُم حَقٌّ وَ کَلامُکُم صِدقٌ» من
نیز در این قضیه با شما شریکم و در این بلیه
گرفتار؛ اما طریق نصیحت را نیز، بر اهل سداد[4] مسدود کردن جایز
نیست، علی الخصوص بر اقارب و عشایر خود گفتند: «جزاک الله
خیراً»! ما همه مأمور امر توییم. بعد از این مصلحت
چیست؟ گفت: اگر حدیث مرا بیاستبداد و استکبار بشنوید و