بسِیارِی از موارد اِین بوده است که
احکامِی را که هِیچ ارتباطِی به هم نداشتند در ضمن ِیک جمله
بِیان مِیکردند. منبابمثال در خطبات پِیغمبر مِیبِینِیم
که جملات پِیغمبر خِیلِی کوتاه است و هر کدام به ِیک
قضِیّه و ِیک مسئله مربوط است؛ مثلاً مِیفرمودند که به
والدِین کمک کنِید! زکاتتان را بپردازِید! اِینطور روزه
بگِیرِید! کسِی که با اِین شراِیط حج انجام بدهد، اِینطور
مِیشود، و امثالذلک. در اِینجا کمک به والدِین هِیچ
ربطِی به پرداختن زکات ندارد! ِیعنِی اِینطور نبوده است که
پِیغمبر ِیک مسئله را مطرح کنند و دربارۀ آن صحبت کنند؛ بلکه
کلمات پِیغمبر خِیلِی مختصر بود و ممکن بود اِیشان در عرض چند
دقِیقه، مثلاً بِیست حکم را در ِیک عبارت بِیان بکنند. دأب
پِیغمبر اِین بود.
بناءًعلِیهذا
ممکن است بگوِیِیم که اِین مسئلۀ أقضِیةالنّبِی، از
اِین باب نِیست که پِیغمبر قضاءهاِی مختلفِی انجام دادهاند؛
ِیعنِی ممکن است مثلاً پِیغمبر بعضِی از اِینها را در
ضمن ِیک جمله بِیان کردهاند، بعد عبادة بن صامت اِین را جزء أقضِیة النبِی
ذکر کرده است؛ چون قضاء ِیعنِی اِینکه پِیغمبر اِینطور
حکم کردهاند، نهاِینکه حتماً در خارج هم واقع شده است.
البته آن
احتمال اوّلِی اقرب است، چون قرائنِی دارِیم که آن احتمال اول را
تقوِیت مِیکند؛ مثلاً در اِین قضاءها مِیبِینِیم
که مثلاً فلان شخص خدمت پِیغمبر آمد «و
قَضِیٰ لِحملِ بنِ مالکٍ الهُذَلِی بِمِیراثِه عن امرَأتِه
الّتِی قَتَلَتها الأُخرَِیٰ.» معلوم
است که اِین ِیک قضِیّۀ خارجِیه بوده است به اِینصورت
که زنِی ِیک زن دِیگرِی را کشته است، آنوقت پِیغمبر
چطور ارثِی را که به اِین زن مِیرسد بِین ورّاث تقسِیم
کردهاند؛ ِیا «و قَضِیٰ
فِی الجَنِینِ المَقتولِ، بِغُرَّةٍ عَبدٍ أو أمَةٍ. قال: ”فوَرِثَها
بَعلُها و بَنوها.“ قالَ: ”و کانَ لَه مِن امرَأتَِیهِ کِلتَِیهِما
وَلَدٌ.“» معلوم است که
اِین ِیک قضِیّۀ خارجِیه بوده است، ِیعنِی
حکاِیتِی را نقل مِیکند.
بنابراِین
احتمال دوّمِی که دادِیم بعِید است؛ مگر اِینکه
بگوِیِیم بعضِی از اِینها بهصورت کلامِی از
پِیغمبر بوده است، بعد آنها را در قضاءهاِی خارجِی که مطرح کرده
است، داخل کرده است.