روَِی الحسنُ بن زِیاد الصِّیقل عن
أبِیعُبَِیدةَ الحذّاء قال: قال أبوجعفر علِیه السّلام:
کانَ
لِسَمُرَةَ بنِ جُندَبٍ نَخلَةٌ فِی حائِطِ بَنِی فُلانٍ ... فَقالَ رَسولُ
اللهِ صلِّی الله علِیه و آله: «ِیا سَمُرَةَ، ما شَأنُ فُلانٍ ِیَشکوکَ و ِیَقولُ
ِیَدخُلُ بِغَِیرِ إِذنِی؛ فَتَرِیٰ مِن أهلِهِ ما
ِیَکرَهُ ذٰلِکَ؟! ِیا سَمُرَةُ، اِستَأذِن إذا أنتَ دَخَلتَ!»
ثُمَّ قالَ رَسولُ اللهِ صلِّی الله علِیه و
آله: «ِیَسُرُّکَ أن ِیَکونَ لَکَ عَذقٌ
فِی الجَنَّةِ بِنَخلَتِکَ؟» قالَ :لا! قالَ: «لَکَ ثَلاثَةٌ!» قالَ: لا!
قالَ: «ما أراکَ ِیا سَمُرَةُ إلّا مُضارًّا! اِذهَب ِیا فُلانُ
فاقطَعها و اضرِب بِها وَجهَهُ!»[1]
اِین رواِیت از نقطهنظر
متن تقرِیباً خِیلِی کمتر از صحِیحۀ ابنبکِیر و
رواِیت عبدالله بن مسکان است. در اِین رواِیت اصلاً عبارت «لا ضررَ و لا ضِرارَ» نِیامده است، بلکه در اِینجا دارد که حضرت فرمودند:
إذهَب ِیا فلانُ، فَاقطَعها و اضرِب بها
وَجهَه؛ «برو درخت را بزن به سرش و بکَن و دور
بِینداز!»
دِیگر در اِین رواِیت ندارد که پِیغمبر فرمودند: «پول ِیک درخت را به تو مِیدهم، دو تا درخت
مِیدهم، ده تا درخت به جاِیش مِیدهم و...» هِیچِیک
از اِین حرفها را ندارد، فقط در اِینجا دارد:
دلت مِیخواهد اِین درخت را به
اِین بدهِی تا من در بهشت ِیک درخت به تو بدهم؟
تمام موارد فوق در اِین رواِیت حذف شده است.
اِین
سند منتهِی به ابوعبِیدۀ حذّاء است و اصلاً ارتباطِی به
زراره ندارد. حالا ِیا ممکن است که امام باقر علِیه السّلام در
مجلس درس بودهاند و قطعاً اِین رواِیت را