در مورد
قاعدۀ لا ضرر، ِیک وقت بحث مِیکنِیم که اِین
عبارت «لا ضررَ و
لا ضِرارَ» در چه رواِیاتِی آمده
است، و ِیک وقت در اثبات قاعدۀ لا ضرر بحث مِیکنِیم
ولو اِینکه با اِین عبارت هم نِیامده باشد. چِیزِی که
قوم در صدد اثبات آن هستند اِین است که اِین قاعده با لفظ «لا ضرر و لا ضرار» اثبات شود؛ ولِی قبلاً مطرح شد که ما نِیازِی به اثبات
اِین قاعده با اِین لفظ ندارِیم، چون بهاندازۀ کافِی و
وافِی، در ادلّه با عبارت لا ضرر و نفِی مادّۀ ضرر، ِیا
با مادّۀ دِیگر ـ چه بالصّراحه و چه بالکناِیه ـ ضرر
نفِی شده است. امّا ما فعلاً در مقام اثبات اِین قاعده سراغ
رواِیاتِی مِیروِیم که با لفظ «لا ضرر» مطلب را بِیان کردهاند.
رواِیت اوّل از کافِی به نقل از عبدالله بن بکِیر
قضاِیاِیِی
که اِین رواِیت با همِین عنوان «لا ضرر» حکاِیت مِیکند، چند
قضِیّه است:
ِیکِی
از آنها قضِیّۀ سمرة بن جندب است. در کتب خاصّه اِین قضِیّه
را به دو طرِیق بِیان کردهاند:
ِیکِی از آنها طرِیق زراره است، که
زراره از امام باقر علِیه السّلام نقل مِیکند. ِیکِی از
رواتِ زراره، عبدالله بن بُکَِیر است. اِین رواِیت با اِین
طرِیق، در کافِی[1] و