نظام و عدم اختلال در نظام، جعل
احکام مانعه از اجراِی اِینها خواهد کرد و اِین دِیگر اختصاص
به اثبات و نفِی ندارد. اگر لا ضرر
و لا ضرار بهصورت اثبات و نفِی هم نبود
باز در اِینجا خود آن نهِی و خود نفس حکم دلالت بر جعل احکامِی خواهد
کرد که مانع از تحقق اِین امر خارجِی و اِین طبِیعت
خارجِی است؛ چون خود حکم و موضوع از احکام و موضوعاتِی است که ارتباط
اجتماعِی دارد و شارع قطعاً باِید وساِیل اجراِیِی
براِی جلوگِیرِی از اِین ضرر و ضرار را جعل بکند، وإلاّ اگر
جعل نکند اختلال در نظام پِیش مِیآِید. اِین مسئله
دِیگر مثل قضِیۀ زنا و شرب خمر، قضِیۀ شخصِی
نِیست، بلکه ِیک مسئلۀ اجتماعِی مثل سرقت است. اگر شارع
بگوِید: «لا سرقةَ فِی الاسلام»، چون جنبه و ارتباط اجتماعِی دارد، قطعاً باِید جعل احکام و
مسائل قضاِیِیاِی بکند که جلوِی اِین سرقت را
بگِیرد. در اِینصورت دِیگر بِین اثبات و نفِی و بِین
امر و نهِی فرقِی نخواهد بود. بله، اثبات و نفِی شدِیدتر و
مؤکّد بهنحو آکد اِین قضِیّه را اثبات مِیکند و اِین
ِیک مطلب دِیگرِی است، اما اِینکه بگوِیِیم که
اختصاص به نفِی و اثبات دارد، صحِیح نِیست.