نگرفتهاند،
متوجّه اِین نکتۀ دقِیقِی که در احکام اجتماعِی است نشدهاند،
و تأمل در اِین نکته ـ که در بحثهاِی آِینده هم در هر برههاِی
به تناسب از اِین مسئله بحث مِیشود ـ مِیتواند در فهم ما از
اِین قاعده خِیلِی مؤثر باشد.
با توجه به
اِین مقدمه، ما به سراغ اقوالِی مِیروِیم که اِین قاعده
را براِی ما بِیان کردهاند.
کلام شِیخالشرِیعۀ
اصفهانِی در تحلِیل مراد از لاضرر
ِیکِی
از آن اقوالِی که در بِیان اِین قاعده افاده دارد، بِیان
مرحوم شِیخالشرِیعۀ اصفهانِی است که اِیشان مِیفرماِیند:
«منظور از اِین قاعدۀ لا ضرر
و لا ضرار، ارادۀ نهِی به لسان
نفِی است.» به عبارت دِیگر، گرچه «لا» در اِینجا نفِی جنس است،
ولکن مجازاً به معناِی «لا»ِی
ناهِیه است که افادۀ تحرِیم و نهِی مِیکند.[1]
البته
استعمال مجازِی «لا»ِی نافِیه در «لا»ِی ناهِیه
مطلبِی است، ولِی مطلب عام و اعمّ از اِین، آن است که ما در
بسِیارِی از موارد مِیبِینِیم که جملۀ
اسمِیه در مقام انشاء بهعنوان بعث ِیا بهعنوان زجر واقع مِیشود،
ِیا جملۀ خبرِیه در مقام بعث واقع مِیشود، مانند آِیۀ
(فَلَا
رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلحَجِّ)[2] که در اِینجا جملۀ اسمِیه است، اما منظور آن
نهِی از فسوق و جدال و رفث فِیالحج است. ما در محاورات هم زِیاد
مِیبِینِیم که جملات اسمِیه در مقام انشاء بهکار برده
مِیشوند، مانند «زِیدٌ
عبدِی معتقٌ» ِیا قول مرد به زنش: «زوجتِی طالقٌ»
و امثالذلک که در اِینجا جملۀ اسمِیه به معناِی انشاء است، منتها
نه انشاء طلبِی ِیا انشاء زجرِی. طلب ِیعنِی از مخاطب
طلب مِیکند. البته انشاء در اِینجا به معناِی طلبِی
نِیست ـ بعداً در مورد معناِی طلبِیاش هم صحبت مِیکنِیم ـ
مثلاً مِیگوِید: «زوجتِی
طالقٌ» ِیا «عبدِی معتقٌ» طلب نمِیکند،
بلکه فقط انشاء مِیکند، ِیعنِی فقط اِیجادِی و
اِیجابِی است.
اما جهت مصحّحِیّت اِینکه
در اِینجا «لا»ِی نافِیه
مجازاً به معناِی «لا»ِی
ناهِیه