ادعاِی
بِیع مِیکند و دِیگرِی انکار مِیکند، ِیکِی ادعاِی
لزوم بِیع مِیکند و دِیگرِی ادعاِی جواز بِیع و عدم لزوم
مِیکند و امثالذلک.
ِیکِی
از مواردِی که در اِینجا بسِیار مهم است، مسئلۀ «ضرر و اضرار»
است. در اِین مسئلۀ ضرر و اضرار، در آن مواردِی که مربوط به
ارتباط و جنبۀ اجتماعِی حکم اضرار است، صرف نظر از حکم تکلِیفِیِ
تحرِیمِی ـ که همه قائل به آن حکم تکلِیفِی بهعنوان زجر
هستند ـ قطعاً باِید ِیک جهت اجراِیِی و قضائِی هم
از طرف شارع باشد، وإلا اگر صرف مسئلۀ تحرِیم بدون اهرمهاِی قضائِی
باشد، لَاختلّ النظام، ِیعنِی نظام اختلال پِیدا مِیکند.
منبابمثال
اگر شارع با مسئلۀ لا ضرر و لا ضرار مثل مسئلۀ حرمت شرب
خمر ِیا افطار در ماه صِیام ِیا کذب و غِیبت و امثالذلک
برخورد کند و فقط صرف ِیک جنبۀ تحرِیمِی در اِین احکام
باشد، دِیگر سنگ روِی سنگ بند نمِیشود و جامعه بههم مِیرِیزد
و همهچِیز از بِین مِیرود! پس اِین جنبۀ تحرِیمِی
در اِینجا هِیچ عملِی را انجام نمِیدهد و نفعِی ندارد.
بنابراِین
به مقتضا و تناسب حکم و موضوع ـ که موضوع، ضرار است و مورد اِین ضرار، مسائل
اجتماعِی و ارتباط بِین مسلمِین است ـ حکم اولِی و لا ِیتغِیّرِی
که هر عقل سلِیم در مواجهۀ با إلقاء اِین قاعده مِیِیابد،
مسائل اجراِیِی و قضائِیاِی است که پشت اِین قاعده
پنهان است؛ ِیعنِی حتِی اگر شارع هم اِین قاعده را بِیان
نمِیکرد عقل حاکم بود بر اِینکه ظلم قبِیح است و ضرر قبِیح
است و ضرر به غِیر مستوجب عقاب و موجب تدارک است، چه برسد به اِینکه ما
در اِینجا دلِیل هم دارِیم.
بناءًعلِیٰهذا
اِین قاعدۀ «لا ضرر و
لا ضرار» جزء ابتداِیِیترِین
احکامِی است که جنبۀ قضائِی و اجرائِی شرع بهعنوان
حامِی و پشتِیبان اِین قاعده همِیشه مطرح است، و اِین
مسئله مِیتواند در برداشت و ادراک ما از معناِی اِین قاعده
خِیلِی تأثِیر داشته باشد. از اِین بِیان روشن مِیشود
آن افرادِی که معناِی اِین قاعده را صرفاً به نهِی تحرِیمِی
محدود کردهاند و سواِی اِین جهت، دِیگر جهتِی را براِی
اِین قاعده در نظر