چون وقتِی که ِیک شخص، عوضِی در
مقابل مِیدهد، آن معوّض، آن عوض را رفع مِیکند و خسارت عوض را
برمِیدارد. منبابمثال در بِیع وقتِی که شما از جِیبتان
پولِی مِیدهِید، خسارتِی به شما وارد مِیشود؛ اما اگر
اِین پول معوّضِی داشته باشد، آن معوّض، اِین عوض را رفع مِیکند،
ِیعنِی اِین مالِی را که از جِیب رفته است رفع مِیکند؛
ولِی اگر معوّض نداشته باشد اِین خسارت است. بنابراِین آن
شخصِی که با اضرار اِین شخص مقابله مِیکند اگر خسارتش در
حدِّی باشد که او وارد کرده است پس ضررِی به اِین وارد نمِیشود
و آن خسارت رفع شده است؛ امّا اگر اضافه کرد، آن اضافه اضرار مِیشود و از آن
ناحِیه مصداق (لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ)[1] مِیشود.
از
اِین نقطهنظر معناِی ضرار اِین مِیشود: نه شما مِیتوانِید
ضرر وارد کنِید، و نه اِینکه دو نفر مِیتوانند به همدِیگر
ضرر وارد کنند، ِیعنِی ِیک شخص ضرر وارد کند و دِیگرِی
در مقام مقابله اضافۀ بر آن مقدار ضرر بزند. آِیات متعددِی در رفع
ضرر مطرح است:
بررسِی معانِی باب مفاعله جهت تبِیِین
معناِی لغوِی ضرار
اِین در صورتِی است که ما
بگوِیِیم باب مفاعله اصلاً و وضعاً براِی مشارکت بِینالاثنِین
مِیآِید؛ اما شاِید قائل شوِیم به اِینکه اِینطور
نِیست که اصل باب مفاعله براِی