responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ماهنامه موعود نویسنده : مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر    جلد : 95  صفحه : 14

به تعبير روايات ايمان مستعار (عاريه‌اى) است و نزد او به امانت گذاشته شده است. اگر ايمان فرد پشتوانه محكم و قوى داشته باشد حتى در تزلزلات آخرالزمان نيز دچار التهاب و تحول نخواهد شد.

چطور مى‌توان ايمان مستقر و نه مستودع و مستعار داشت؟ د

ر زندگى‌هاى روزمره براى مواجهه با آسيب‌ها چند نوع سياست اتخاذ مى‌كنيم. دسته‌اى از آنان چنان انسان را در كنف حمايت قرار مى‌دهند كه به تعبير روايات به مانند حصن و قلعه محكم است. دسته‌اى از آنها هم انسان را در معرض ابتلائات قرار مى‌دهد و به طور طبيعى انسان آسيب مى‌پذيرد. ما اگر بخواهيم ايمان مستقر و محكم، نه مستودع و مستعار داشته باشيم بايد قبل از هر چيز به تقويت پايه‌هاى ايمان خود بپردازيم. مبانى ايمان همان مسائل شناختى و معرفتى است. بايد خود و ديگران را به اين سمت سوق بدهيم. قرآن كريم در آخر سوره يوسف خطاب به پيامبر اكرم (ص) مى‌فرمايد:

«قُلْهذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي؛ بگو: اين راه من است، من و سرورانم و با بصيرت كامل همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‌كنيم.» تا اين شناخت و بصيرت نباشد فرد خيلى زود در دامن شيطان مى‌افتد و در زمره «اخوان الشياطين» قرار مى‌گيرد. نكته‌اى كه لازم است در اينجا متذكر شوم اين است كه، اوّلًا شيطان محدود به ابليسى كه بر حضرت آدم سجده نكرد نيست و ما شياطين متعدد جنّ و انس داريم. ثانياً قرآن كريم تصريح مى‌كند كه اگر كسى از ياد خداوند متعال روى گرداند خداوند شيطانى را قرين و همنشين او قرار مى‌دهد: «وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»[1] به عبارت ديگر گاهى دوست و همنشين انسان شيطان است. براى آسيب ناپذيرى تحكيم مسائل معرفتى است كه مسائل عملى اسلام مانند دعا و عبادت هم به آن كمك مى‌كند چون اينها مكمل هم هستند و بر هم تأثير متقابل دارند.

برخى ابتلائات آخرالزمان مانند مال شبهه ناك و حرام به نحوى است كه بسيارى از مردم را خواسته و ناخواسته دچار خويش مى‌سازد. با اين ابتلائات و فتنه‌ها چه بايد كرد كه حداقل آسيب پذيرى را داشته باشيم؟

دين اسلام علاوه بر مسائل واقعى، احكام ظاهرى نيز دارد. ما در اسلام قواعدى مانند طهارت، يد و حليّت داريم كه در علم فقه از آن صحبت به ميان مى‌آيد. نه فقط در اين دوره، كه در هر دوره‌اى اين قاعده حاكم است كه، هرچند با درصدى اندك اين احتمال وجود دارد كه كالايى دزدى باشد يا مثلًا حيوانى به طور شرعى ذبح نشده نباشد امّا در چنين مواردى براى مصلحت تسهيل قاعده سوق و بازار اسلامى جارى مى‌شود. اين راه گشايى است تا ما دچار حرج نشويم. البته ممكن است اينها اثر وضعى و طبيعى خود را بگذارند امّا مهم اين است كه اينها نمى‌توانند در مسير اصلى زندگى يك شخص كه واقعاً ايمان داشته باشد ايجاد اختلال كند. مانند كسى كه نادانسته و بى اطلاع به گمان مثلا آب آلبالو، شراب بنوشد مست مى‌شود امّا اوّلًا معصيت نكرده و ثانياً با از بين رفتن آثار شراب او به همان حالت سابق خود بازمى گردد. از اين ابتلائات تنها با عزلت و استفاده در حدّ اضطرار مى‌توان گريخت. از امام صادق (ع) روايتى نقل شده كه فرمودند: «دنيا نزد من به مانند ميته‌اى است كه تنها به قدر اضطرار از آن برمى دارم».

عرض كردم كه مراتب حفظ در برابر آسيب‌ها متفاوت است. گاهى انسان به نحوى برخورد مى‌كند كه زندگى روزمره اش مختل نشود. در اين حالت به ناچار بايد سراغ احكام ظاهرى رفت. امّا مرحله صيانت كامل با عزلت و جدايى كامل از جامعه اتفاق مى‌افتد كه برخى از بزرگان در دوره‌هاى قديم نيز چنين مى‌كرده‌اند و كتاب نوشته‌اند. راه سوم استفاده در حدّ اضطرار است كه شخص واقعاً به قدر ضرورت از متاع دنيا توشه برچيند. همان طور كه مستحضريد در حالت اضطرار حتى اگر شما يقين به حرمت يك چيز داشته باشيد باز به قدر ضرورت و براى حفظ جان مى‌توان از آن استفاده كرد چه رسد به موردى كه حرمت آن مشكوك و محتمل است. بايد افراد به قدر توانشان در شبهات پرهيز و مراعات داشته باشند؛ البته در حد توان نه بيشتر از آن كه توان افراد در مواجهه با اين موضوع متفاوت است.

نقل مى‌كنند شخصى در كوفه باخبر شد كه يكى از گوسفندها بنا به علتى گوشتش حرام شده است. سؤال كرد كه عمر يك گوسفند چقدر است و به طور طبيعى يك گوسفند را چندساله ذبح مى‌كنند؟ پاسخ شنيد مثلًا سه سال. او سه سال اصلًا گوشت گوسفند نخورد تا دچار حرام و شبهه نشود. چنين رفتار و پرهيزى در توان همه كس نيست و نمى‌توان آن را از همه توقع داشت. بعضى در برخى شرايط خاص مى‌توانند در اين حد بر خود مسلط باشند. براى بسيارى اين در حدّ حرج است و خداوند در مواردى كه به حدّ حرج رسيده باشد اجازه تسهيل داده است.

در روايات دو دسته دستور مى‌توان ديد: دسته‌اى كه امر به قيام مى‌كنند و دسته‌اى كه به نشستن در خانه و پرهيز از قيام دستور مى‌دهند. تكليف ما در قبال چنين رواياتى چيست؟

ما وقتى اين دو دسته روايات را كنار هم بگذاريم مى‌بينيم كه موارد آنها با هم متفاوتند. گاهى هست كه هر نوع اقدامى جان و آبروى شخص را به خطر مى‌اندازد. در اين دسته موارد ما مأمور به تقيه و سكوتيم كه فرمودند: «التقية دينى و دين آبائى؛ تقيه دين من و دين‌

نام کتاب : ماهنامه موعود نویسنده : مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر    جلد : 95  صفحه : 14
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست